راهنمونى مردمان به سوى رستگارى است ، تنها ، فردى شايستگى عنوان خلافت را خواهد داشت كه به بهترين وجه به هدايت مردمان بپردازد .
به همين دليل است كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله ، مبلّغان دين و راويان حديث و سنّت خود را خلفاى خود شمرده است . در حديثى آمده است :
قال رسول اللَّه صلى اللّه عليه و آله : اللّهُمَّ ارحَم خُلَفائى قيلَ : يا رَسولَ اللَّهِ و مَن خُلَفاؤكَ؟ قالَ : الَّذينَ يَأتونَ مِن بَعدى يَروونَ حَديثى و سُنَّتى .۱پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: «خدايا! جانشينان مرا رحمت فرما» . سؤال شد : اى پيامبر خدا! جانشينان تو ، چه كسانىاند؟ فرمود : «كسانى كه پس از من مىآيند و حديث و سنّت مرا روايت مىكنند» .
اين، در حالى است كه حكومت ، تنها وسيله و ابزارى بوده كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله از آن استفاده نموده و هدف خويش را گسترش داده است . البته پيامبر صلى اللّه عليه و آله چه آن گاه كه حكومت داشته و چه زمانى كه آن را در اختيار نداشته (همانند دوران سخت مكّه) ، وظيفه خويش را به انجام رسانده است .
توجيهات و تأويلاتى كه به نقل از محقّقان حديثى اهل سنّت در پى مىآيد ، نشان دهنده اين مطلب است كه آنان بدون توجّه به علّت غايى بعثت پيامبران ، به معناى شايع «خليفه» توجّه كردهاند و در ميان حاكمان و قدرتمداران ، به دنبال خليفه گشتهاند . بديهى است كه حاكمان ظالم و خونريزى همانند يزيد و عبد الملك را نمىتوان خليفه بزرگترين پيامبران الهى و خاتم آنان دانست .
بارى ! ترديدى نيست كه هدف پيامبر صلى اللّه عليه و آله از اين سخن ، معرّفى بهترين كسانى است كه پس از او شايستگى كامل را براى رهبرى امّت اسلامى دارند ؛ ليكن با عنايت به اين كه مقام نبوّت ، منزّه از سخن لغو يا معمّاگونه است ، مسئله مهم در فقه الحديث و فهم سخن پيامبر خدا ، تعيين مصداق خلفاى دوازدهگانهاى است كه