فيكُم الثَّقَلَينِ» و «إن تَمَسَّكتُم بِهِما لَن تَضِلُّوا» است و اين دو جمله - كه دو قرينه روشن بر استمرار امامت اهل بيتاند - در دو حديث مذكور وجود ندارند .
به سخن ديگر، پيوستگى امام با قرآن و حق ، اگر با موضوع جانشينى و ضرورت تمسّك به جانشين مطرح شود ، يك معنا دارد و اگر بدون آن مطرح گردد ، معنايى ديگر دارد . در حديث ثقلين ، پيوستگى اهل بيت با قرآن ، همراه با جانشينى آن دو براى پيامبر خدا و وجوب تمسّك به آنها تا قيامت آمده است . از اين رو ، بر استمرار حيات يكى از اهل بيت عليهم السلام تا قيامت دلالت دارد ؛ امّا پيوستگى امام على عليه السلام با قرآن و حق در دو حديث پيشگفته ، با موضوع جانشينى ايشان و وجوب تمسّك به اين امام تا قيامت ، همراه نيست . بدين جهت ، پيوستگى مذكور ، تنها بيانگر جدا نشدن قطعى امام على عليه السلام از مسير قرآن و حق است .
مقدّمه دوم . بقاى هر يك از اهل بيت عليهم السلام در كنار قرآن، اعم از حضور و غيبت اوست .
از آن جا كه پس از امام حسن عسكرى عليه السلام تا كنون ، امامى از اهل بيتْ حاضر و ظاهر نيست ، مقتضاى حديث ثقلين ، وجود امام غايب از اهل بيت است ؛ زيرا در غير اين صورت ، قرآن از عترت ، جدا خواهد شد . اين امام غايب ، شخصى جز امام مهدى عليه السلام نيست .
۲ . مقصود از تمسّك به اهل بيت عليهم السلام
پيامبر خدا علاوه بر حديث ثقلين ، در احاديث فراوان ديگرى۱ بر لزوم «تمسّك به اهل بيت» پس از رحلت خود ، تأكيد دارد . ترديدى نيست كه معناى تمسّك به پيامبر صلى اللّه عليه و آله در زمان حياتشان ، پيروى دينى و سياسى از ايشان است . بنا بر اين ، وجوب تمسّك به اهل بيت پيامبر صلى اللّه عليه و آله پس از ايشان ، به روشنى ، بر مرجعيت دينى و