۹۳. المستدرك على الصحيحين- به نقل از زيد بن ارقم - : پيامبر صلى اللّه عليه و آله ميان مكّه و مدينه ، در زير پنج درخت تناور فرود آمد. مردم، زير آن درختها را جارو كردند. آن گاه ، پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله نماز عصر را خواند و سپس به سخرانى ايستاد و خداوند را حمد و ثنا گفت و پند و اندرز داد و آنچه را خدا خواست بگويد، گفت. سپس فرمود: «اى مردم! من دو امر را در ميان شما بر جاى مىنهم كه اگر از آنها پيروى كنيد ، هرگز گمراه نخواهيد شد. آن دو، كتاب خدا، و اهل بيتم [يعنى] عترتم هستند».
سپس سه بار فرمود: «آيا مىدانيد كه من به مؤمنان ، از خود آنان سزاوارترم؟».
مردم گفتند: آرى.
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: «هر كه من مولاى اويم ، پس على مولاى اوست».۱
۹۴. المعجم الكبير- به نقل از يزيد بن حيّان -: نزد زيد بن ارقم رفتيم و گفتيم: تو خير ديدهاى؛ [زيرا ]صحابىِ پيامبر خدا بودهاى و پشت سر او نماز خواندهاى.
زيد گفت: من خير ديدهام و مىترسم كه براى شرّى ، مرگم به تأخير افتاده باشد. آنچه را برايتان مىگويم ، بپذيريد و آنچه را كه خاموش ماندم ، رهايش كنيد. پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله در وادىاى ميان مكّه و مدينه برخاست و برايمان سخنرانى كرد و سپس فرمود: «من هم يك بشر هستم و به زودى فرا خوانده مىشوم و بايد از ميان شما بروم. دو چيز در ميانتان بر جاى مىگذارم: يكى كتاب خدا كه رشته [اتّصال به] خدا ، در آن است. هر كه از آن پيروى كند ، بر راه راست است و هر كه آن را رها كند ، در گمراهى است. و [دوم،] اهل بيتم. خدا را در باره اهل بيتم به شما يادآور مىشوم!» و اين جمله را سه بار فرمود .
ما گفتيم : اهل بيت او كياناند ؟ آيا زنان او هم هستند ؟
گفت : نه . چه بسا مدّتى از يك روزگارى را مردى با زنى ازدواج مىكند و بعد، او را طلاق مىدهد و وى به خانه پدر و مادرش باز مىگردد .۲