۹۲. خصائص أمير المؤمنين- به نقل از ابو طفيل - : زيد بن ارقم گفت : چون پيامبر صلى اللّه عليه و آله از حجّة الوداع باز گشت و در غدير خُم فرود آمد، دستور داد زير چند درخت تناور را جارو كردند. سپس فرمود: «گويا من [به سراى جاويد ]فرا خوانده شدهام و بايد از ميان شما بروم. من دو گرانسنگ را در ميانتان بر جاى مىگذارم كه يكى بزرگتر از ديگرى است: كتاب خدا و عترتم ، يعنى اهل بيتم. پس مراقب باشيد كه پس از من ، چگونه با اين دو، رفتار مىكنيد؛ چرا كه اين دو ، هرگز از يكديگر جدا نمىشوند تا آن كه در كنار حوض ، بر من وارد شوند».
سپس فرمود: «خدا مولاى من است و من، ولىّ هر مؤمنى هستم». آن گاه ، دست على عليه السلام را گرفت و فرمود: «هر كه من ولىّ او هستم ، اين ، ولىّ اوست. بار خدايا! دوستدار او را دوست بدار و هر كه را با او دشمنى كرد ، دشمن بدار».
من به زيد گفتم: آيا تو خود ، اين را از پيامبر خدا شنيدى؟
گفت: هيچ كس در زير آن درختان نبود ، مگر اين كه با چشم خود ، آن صحنه را ديد و با گوش خود ، اين سخنان را شنيد.۱