۸۹. الإقبال- در بيان رخدادهاى حجّة الوداع - : چون آخرين روز از روزهاى تشريق۱ شد، خداوند، سوره نصر را تا آخر آن بر پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرو فرستاد. پيامبر فرمود: «خبرِ درگذشتم ، به من داده شد».
پس به سوى مسجد خيف رفت و وارد مسجد شد و مردم را بانگ داد كه جمع شوند. مردم ، گرد آمدند. پيامبر صلى اللّه عليه و آله حمد و ثناى الهى را به جاى آورد و به سخنرانى پرداخت و در آن فرمود: «اى مردم! من دو گرانسنگ در ميان شما بر جاى مىگذارم: گرانسنگ بزرگتر ، كتاب خداست كه يك سوى آن در دست خداوند Uو سوى ديگرش در دست شماست. پس بدان چنگ زنيد. و گرانسنگ كوچكتر ، عترت من، يعنى اهل بيت من است. خداى لطيف و آگاه ، مرا خبر داد كه اين دو، هيچ گاه از يكديگر جدا نخواهند شد تا در كنار حوض كوثر ، بر من وارد مىشوند. آن دو ، به سان اين دو انگشت مناند» و دو انگشت نشانهاش را به هم چسباند [و افزود:] «نمىگويم : همانند اين دو هستند كه اين بر اين فزونى دارد» و انگشت نشانه و ميانهاش را به هم چسباند.۲