۶۱. الغيبة ، نعمانى- به نقل از سليم بن قيس - : روزى امام على عليه السلام نام مردى را برد و فرمود: «بر او مىگذشتم كه گفت: محمّد، مانند درخت خرمايى است كه در خاكروبه روييده است». نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله آمدم و سخن او را به ايشان گفتم. پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله خشمگين شد و با همان خشم، بيرون آمد و به منبر رفت و انصار هم چون چنين ديدند، سلاح برگرفتند. پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود: «برخى را چه مىشود كه مرا بر خويشانم سرزنش مىكنند، در حالى كه شنيدهاند كه من در باره آنان چه گفتهام و برترى اعطايىِ خداوند به آنان و ويژگى يافتن آنان در زدوده شدن آلودگى از آنان و پاك شدن كاملشان به وسيله خداوند را از من شنيدهاند؟! خداوند سبحان، نگاهى به زمين انداخت و مرا از ميان زمينيان برگزيد. سپس نگاه ديگرى كرد و على، برادر و وزيرم را برگزيد. سپس نگاه سومى كرد و اهل بيتم را پس از من برگزيد و آنان، برگزيدگان امّت من هستند: يازده امام پس از برادرم، يكى از پس ديگرى، كه هر گاه يكى از دنيا برود، ديگرى بر مىخيزد. مَثَل ايشان (امامان بعد از من) در ميان امّتم، همچون ستارگان سپهر است كه هر گاه يكى از آنها ناپديد شود ، ديگرى پديدار مىگردد. آنها امامانى رهنما و رهيافتهاند . نه كينه كسى كه بديشان كينه ورزد و نه يارى نكردن كسانى كه از يارى دادن به ايشان دريغ ورزند ، به آنها زيان نمىرساند؛ بلكه خداوند به كسانى كه كينه آنها را در دل دارند و از يارى دادن به ايشان دريغ مىورزند ، زيان مىرساند. آنان حجّتهاى خدا بر زمين و گواهان او بر خلقش اند . هر كس از آنها فرمان بَرد ، از خدا فرمان برده است و هر كه از ايشان سر پيچد ، از خدا سر پيچيده است. آنها با قرآن هستند و قرآن با آنهاست . نه قرآن از آنها جدايى مىپذيرد و نه آنان از قرآن جدايى مىپذيرند، تا آن كه در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند. نخستين امام ، برادرم على است كه بهترينِ آنهاست . سپس فرزندم حسن و پس از او فرزندم حسين است و در پى ايشان ، نُه تن از فرزندان حسيناند».۱