واجبى است كه در مقدّمه اوّل اثبات شد؛ زيرا اگر خداوند پيامبر و امام را نصب نكند، امكان تكليف واجب، يعنى عبادت را در اختيار انسان نگذاشته است، و اين يعنى تكليف بما لا يطاق، كه عقلاً قبيح است.۱
اين برهان وجود پيامبر و امام را به طور كلى اثبات مىكند؛ امّا نمىتواند وجود امام غايب را اثبات كند؛ زيرا مىتوان اشكال كرد كه پيامبر و امامان حاضر احكام الهى را به انسانها رساندهاند؛ امّا امام غايب چنين كارى نمىكند، يا اينكه اصلاً نيازى به وجود امام زنده نيست.
۵ . برهان واسطه فيض
فيض، كه به دو قسم تكوينى و تشريعى تقسيم مىشود، در سلسله علل و از مجراى كامل به ناقص مىرسد. بنا بر اين در هر زمان بايد انسان كامل باشد تا از طريق او كمالات به ديگران برسد. اين برهان در بخش فيض تكوينى به برهان امكان اشرف، و در قسمت فيض تشريعى به برهان ضرورت پرستش برمىگردد. پيشتر ادلّه و اشكالات هر دو برهان ذكر شد.
۶ . برهان علت غايى
اين برهان مبتنى بر دو مقدمه است:
مقدّمه اوّل: فعل خدا داراى هدف و غرض است؛ وگرنه فعل عبث خواهد بود.