189
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد اول

مقدّمه دوم: هدف غايى خلقت بايد كامل‏ترين موجود باشد، كه مصداق آن معصومان، و در زمان حاضر، امام مهدى عليه السلام است. البته وجود موجودات ناقص نيز داراى حكمت و مصلحتى است كه علت غايى خلقت آنهاست؛ امّا نهايى‏ترين علّت غايى، «كامل‏ترين موجود» است.
نتيجه اين دو مقدمه اين است كه وجود امام عصر عليه السلام ضرورى است.
در نقد اين دليل مى‏توان گفت كه وجود غايت و هدف در هر فعل حكيمانه لازم است و خلقت همه موجودات داراى حكمتى است؛ امّا اين بدان معنا نيست كه هر فعل داراى مصلحت در هر زمان و دوره‏اى بايد موجود باشد. وجود كامل‏ترين فرد در دوره‏هاى متفاوت نيز اين هدف را برآورده مى‏كند. اين مطلب از طريق قاعده لطف يا برهان امكان اشرف اثبات‏پذير است كه قبلاً طرح و بررسى شد.

۷ . برهان نظام اصلح (عنايت)

فيلسوفان مشاء فاعليت خدا را بالعناية مى‏دانند و معتقدند علم به نظام اصلح (عنايت)، منشأ صدور نظام اصلح است.۱ از سوى ديگر در نظام اصلح وجود انسان كامل، كه در قلّه اين نظام قرار دارد، ضرورى است.
از لحاظ مبنايى، اين برهان بر مبناى فاعليت بالعنايه فلاسفه مشاء بنا شده است. متكلمان به فاعليت بالقصد معتقدند و اراده را منشأ آفرينش مى‏دانند نه علم را؛ هر چند علم قبل از اراده وجود دارد.
با فرض پذيرفتن مبناى مذكور باز مى‏توان پرسيد : به چه دليل در نظام اصلح بايد غايب وجود داشته باشد، نه امام حاضر.

1.ر.ك: الاشارات و التنبيهات، ابن سينا: ج ۳ ص ۳۱۸. لازم به ذكر است كه فيلسوفان اشراق، كه به فاعليت بالرضا قائل‏اند و فيلسوفان حكمت متعاليه، كه معتقد به فاعليت بالتجلى‏اند، نيز جهان را نظام اصلح مى‏دانند. در باره اقسام فاعليت ، ر.ك: نهاية الحكمة: ص ۱۷۲.


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد اول
188

واجبى است كه در مقدّمه اوّل اثبات شد؛ زيرا اگر خداوند پيامبر و امام را نصب نكند، امكان تكليف واجب، يعنى عبادت را در اختيار انسان نگذاشته است، و اين يعنى تكليف بما لا يطاق، كه عقلاً قبيح است.۱
اين برهان وجود پيامبر و امام را به طور كلى اثبات مى‏كند؛ امّا نمى‏تواند وجود امام غايب را اثبات كند؛ زيرا مى‏توان اشكال كرد كه پيامبر و امامان حاضر احكام الهى را به انسان‏ها رسانده‏اند؛ امّا امام غايب چنين كارى نمى‏كند، يا اينكه اصلاً نيازى به وجود امام زنده نيست.

۵ . برهان واسطه فيض‏

فيض، كه به دو قسم تكوينى و تشريعى تقسيم مى‏شود، در سلسله علل و از مجراى كامل به ناقص مى‏رسد. بنا بر اين در هر زمان بايد انسان كامل باشد تا از طريق او كمالات به ديگران برسد. اين برهان در بخش فيض تكوينى به برهان امكان اشرف، و در قسمت فيض تشريعى به برهان ضرورت پرستش برمى‏گردد. پيش‏تر ادلّه و اشكالات هر دو برهان ذكر شد.

۶ . برهان علت غايى‏

اين برهان مبتنى بر دو مقدمه است:
مقدّمه اوّل: فعل خدا داراى هدف و غرض است؛ وگرنه فعل عبث خواهد بود.

1.گفتنى است اشاره‏اى به اين برهان در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است. «إنَّ العاقِلَ لِدَلالَةِ عَقلِهِ الَّذى جَعَلَهُ اللَّهُ قِوامَهُ وزينَتَهُ وهِدايَتَهُ عَلِمَ أنَّ اللَّهَ هُوَ الحَقُّ، وأنَّهُ هُوَ رَبُّهُ، وعَلِمَ أنَّ لِخالِقِهِ مَحَبَّةً، وأنَّ لَهُ كَراهِيَةً، وأنَّ لَهُ طاعَةً، وأنَّ لَهُ مَعصِيَةً، فَلَم يَجِد عَقلَهُ يَدُلُّهُ عَلى ذلِكَ، وعَلِمَ أنَّهُ لا يوصَلُ إلَيهِ إلاّ بِالعِلمِ وطَلَبِهِ، وأنَّهُ لا يَنتَفِعُ بِعَقلِهِ إن لَم يُصِب ذلِكَ بِعِلمِهِ، فَوَجَبَ عَلَى العاقِلِ طَلَبُ العِلمِ والأَدَبِ الَّذى لا قِوامَ لَهُ إلاّ بِهِ؛ خردمند به دليلِ خردى كه خداوند آن را پايه زندگى و زيور و وسيله رهيابى وى ساخته، مى‏داند كه خدا حق است و اوست پرورنده وى، و مى‏داند كه آفريدگارِ وى را خوشامد و بدآمدى است و طاعتى دارد و معصيتى كه تنها خردش نمى‏تواند آنها را در يابد، و مى‏داند كه جز با دانش و طلب آن [از طريق پيامبران‏]، بدان نمى‏رسد و اگر با دانش خود بدان دست نيابد، از خرد خود بهره نمى‏برد. پس بر خردمند است كه طلب دانش كند و ادب بياموزد كه بى آن نمى‏تواند پايدار بماند» (ر.ك: الكافى: ج ۱ ص ۲۹ ح ۳۴).

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد اول
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9416
صفحه از 427
پرینت  ارسال به