مىكند و بر اساس اين آموزه خداوند هم مىتواند اشرف و اخس را با هم خلق كند، و هم مىتواند اشرف را بعد از اخس بيافريند و هم مىتواند اصلاً اشرف را نيافريند.
البته مىتوان قاعده امكان اشرف را در حدّ يك سنّت الهى پذيرفت و گفت : سنّت خدا اين است كه در آفرينش از موجودات كاملتر شروع كند؛ چنان كه در احاديث، خلقت نورىِ چهارده معصوم قبل از آفرينش موجودات ديگر آمده و در زيارات نيز، از جمله در زيارت جامعه كبيره، به «واسطه فيض» بودن ائمّه، و از جمله امام زمان عليه السلام نسبت به همه كمالات اشاره شده است.
امّا اين خلقت و اين واسطه فيض بودن ، ربطى به زندگى دنيايى آنها ندارد؛ چنان كه حيات دنيوى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله ، كه اشرف موجودات است، پس از بسيارى از موجودات واقع شده است و او پس از رحلتش باز هم واسطه فيض است. پس اين قاعده و سنّت، وجود امام زنده را ثابت نمىكند.
۴ . برهان ضرورت پرستش
مقدّمه اوّل: پرستش خدا عقلاً واجب است.
مقدّمه دوم: پرستش خدا بدون امام ممكن نيست.
نتيجه: وجود امام ضرورى است.
مقدّمه اول روشن است؛ زيرا عقل پس از اثبات وجود آفريدگار حكم مىكند كه از باب وجوب شكر منعم، اطاعت او واجب، و تحصيل رضاى او و اجتناب از سخطش ضرورى است، و اين به وجوب عقلى عبادت مىانجامد.
در خصوص مقدّمه دوم بايد گفت : عقل پس از اثبات لزوم عبادت خدا در مىيابد كه خود نمىتواند همه اوامر و نواهى خدا را درك كند. لذا نيازمند پيامبر خداست و پس از پيامبر نيز به امام نياز دارد. اين نياز هيچ گاه پايان نمىپذيرد و انسانها هميشه نيازمند حجت الهىاند. بنا بر اين وجود پيامبر و امام مقدّمه انجام