هيچ وجه با آموزه مهدويّت سازگار نيست؛ امّا اگر جهانى شدن از محتواى غربى تخليه شود و به معناى همگرايى و همبستگى جهانى باشد، كه به تشكيل حكومت واحد جهانى منتهى شود، اين معنا نه تنها با آموزه مهدويّت سازگار است، بلكه مىتواند از لوازم تشكيل حكومت جهانى حضرت مهدى عليه السلام باشد. جهانى شدن به اين معنا مىتواند زمينهساز تحقّق حكومت جهانى مهدوى باشد؛ زيرا تحقّق حكومت جهانى فقط بر اساس مصالح و مفاسد جوامع انسانى متصوّر است و تنها خالق انسان از اين مصالح و مفاسد آگاهى كامل دارد. پس هر كسى نمىتواند رهبرى حكومت جهانى را به عهده بگيرد. تنها كسى مىتواند چنين مسئوليت بزرگى را به عهده بگيرد كه خود را از هر چيزى جز خداوند آزاد سازد. به عبارت ديگر رهبر حكومت جهانى بايد مردى الهى و برترين بنده خدا باشد و فقط براى خدا كار كند. ويژگىهاى چنين انسانى جز بر حضرت مهدى عليه السلام ، كه در متون دينى اسلام آمده است، منطبق نيست.
امتيازات طرح اسلام
همان گونه كه اشاره شد، جهانى شدن و جهانىسازى و جهانى كردن، چنان كه اسلام معرّفى مىكند، با آنچه ديگران به تصوير كشيده و درصدد پياده كردن آن اند، فرق اساسى دارد. آنچه اسلام تصوير مىكند، از امتيازات خاصى برخوردار است كه در اين جا به برخى از آنها اشاره مىكنيم:
۱. حكومت جهانى اسلام، تحت رهبرى افراد صالح و وارسته و شخصيتهاى برجسته دينى، كه معصوم از خطا و تالى تلو معصوماند، اداره مىشود و قانون خدا در آن جامعه حاكم است؛ ولى حكومت جهانى واحدى كه غرب پيشنهاد مىكند، چنان كه از مراحل ابتدايى شكلگيرىاش پيداست ، تحت نظر و اشراف زورمداران و ستمگران است.
۲. از ديد اسلام، محور تمام امور در جامعه خدا و احكام اوست؛ ولى در جهانى