جريانى از مسيحيت با تمايلات ناشى از انديشه جسم لطيف مسيح مطابقت داشت.۱
وى از اين مبنا نتيجه مىگيرد كه بسيارى از تجربههاى دينى مؤمنان در رابطه با امام عصر عليه السلام در دنياى محسوس و روال عادى عالم رخ نداده است.۲ افراط وى در اين نتيجهگيرى بدان جا كشيده كه اعتقاد به عمر طولانى امام زمان عليه السلام را سادهلوحى دانسته است .وى مىگويد:
البته سادهلوحانى بودهاند معتقد به اين كه امام (غايب) مثل هر انسان زنده ديگرى وجود دارد و هريك از ما مىتواند شاهد وجود او باشد. حتّى برخى با جدّيّت بسيار به بررسى زندگى معمّرين پرداختهاند و به امكان زندگى جسمانى بسيار طولانى قائل شدهاند.۳
از نگاه بزرگان اماميه حيات جسمانى امام غايب با ادله عقلى و نقلى اثباتپذير است و نياز به چنين تأويلاتى نيست.
مسائل و شبهات
مهمترين شبهه مستشرقان در باره مهدويّت ، عدم اصالت اسلامى اين آموزه است. البته اين شبهه با تقريرهاى متنوعى بيان شده است. در اين شبههها تلاش مىشود اقتباسى و غير اسلامى بودن آموزه مهدويّت به معناى منجى در ذهن خواننده تثبيت شود. تأكيد بر پيشينه يهودى - مسيحى اعتقاد به غيبت منجى، اصرار بر اقتباس اين باور از اديان ديگر، و سرانجام اسطورهنمايى عناصر آن، مضمون اصلى بسيارى از اين نگاشتههاست.
ادعاى اقتباسى بودن نگره مهدويّت و غيبت از تراث يهودى را پاتريشيا كرونه در