سراغ آنهايى مىرود كه قابليت تأويل حكمى و عرفانى دارند، و از ميان انديشمندان فلسفى بيشتر به سهروردى و صدرالمتألهين گرايش دارد، و از فرق شيعى شيخيه و اسماعيليه را بررسى مىكند.
۲ . ضعف مصادر و منابع
كُربَن بر پايه شيعه پنداشتن مؤلف اثرى و گاه با خوشبينى ، استناد به آثار ضعيف روايى و تاريخى را روا دانسته است. براى نمونه وى «خطبة البيان» را، كه در كتاب مشارق الأنوار حافظ رجب برسى به امام على عليه السلام نسبت داده شده است، از مهمترين منابع عرفانى در تحليل حكمت شيعى قلمداد كرده است.۱ در حالى كه اثبات تاريخى و اسنادى صدور اين خطبه از امام على عليه السلام بسيار دشوار است و از اين رو اين خطبه اعتماد بزرگان اماميه را به دست نياورده است.
۳ . حيات هُوَرقَليايى امام غايب
علاقهمندى زياد كُربَن به انديشههاى عرفانى و حكمى وى را ناخواسته به اقتباس از برخى تعاليم شيخيه، مانند جسم هورقليايى، و انديشههاى فلسفى، چون عالم مثال، براى اثبات چگونگى حيات امام مهدى عليه السلام كشانده است. در نگاه كُربَن، مفهوم امام غايب نزد شيخيه با تفاوت در تحليل چگونگى حضور وى تعميق يافته است. اين تحليل متأثر از فرضيه «عالم مثال» است و شباهتهايى با ارض نورانى در آيين مانوى، و جسم لطيف در مسيحيت دارد. وى مىنويسد:
مكتب شيخى نوعى از پديدار شناسى غيبت را ترسيم كرده است؛ چهرهاى مانند چهره امام دوازدهم، برابر احكام تاريخيت مادى ظاهر و ناپديد نمىشود؛ بلكه او موجودى وراى عالم طبيعت است و مبين همان تمايلات ژرفى است كه در