روششناسى مهدويّتپژوهى در غرب
مهدويّتپژوهى در ميان مستشرقان با روشهاى گونهگون دنبال مىشود كه مهمترين آنها روش تاريخى و روش پديدارشناسانه است. اين هر دو روش از شيوههاى شناختهشده در غرباند كه در مطالعه و بررسى مسائل و موضوعات علوم انسانى، از جمله دينپژوهى، به كار گرفته مىشوند.
روش تاريخى
در روش تاريخى، تلاش بر اين است كه از مهدويّت، تحليلى تاريخى - جامعهشناختى ارائه شود. اين نگاه به مهدويّت، متأثر از نگاهى خاص در دينپژوهى است كه اساساً دين را پديدهاى انسانى تلقى مىكند و آن را برايندى از تركيب نيازها و ويژگىهاى فرهنگى، اجتماعى، سياسى، محيطى، و آداب و رسوم قومى و ملى مىداند. بر اساس اين نگاه دين و آموزههايش ريشهاى انسانى - تاريخى دارد و از هر گونه هويت فراتاريخى و فرابشرى به معناى الهى يا وحيانى تهى است.
اين روش را نبايد با تاريخنگارى يكسان دانست. تاريخنگارى صرفاً گزارش و توصيف محض رخدادهاست بدون اين كه در باره علل و زمينههاى پيدايش آنها اظهارنظر كند. تاريخنگارى شيوه برخى از مستشرقان، چون ادوارد براون، در تحليل مسائل مهدويّت بوده است۱ كه آثارشان از مهمترين منابع در بررسى فرقههاى دروغين مهدويّت در سدههاى اخير به شمار مىآيد.
دارمستتر، ايگناس گلدزيهر، فان فلوتن و مارگليوث در تحليل مهدويّت از روش تاريخى استفاده كردهاند و در اين نتيجه با همديگر همسخناند كه مهدويّت