دوره دوم : تنوع رهيافت
افزون بر نگاه ترديدآميز به مهدويّت، رهيافتهاى ديگرى هم ميان مستشرقان وجود دارد كه مهدويّت را فارغ از اعتبار آن، و از منظر تأثيراتش در انديشه اسلامى پژوهيدهاند. اين رهيافتها را مىتوان دورهاى خاص در مطالعات مهدويّتپژوهى مستشرقان دانست.
۱ . رهيافت سياسى و جامعهشناختى
پيدايش برخى از فرقهها بر اساس مهدويّت، و انشعابهاى صورتگرفته در اين فرق و بازتابهاى اجتماعى آن، از دوره قاجار توجّه غربيان را به خود جلب كرده بود. براى نمونه ادوارد براون در كتاب يك سال در ايران به خوبى تلاش كرده است كه اين تحول فرقهاى و تأثيرات اجتماعى آن را نشان دهد. روش براون امروزه در مطالعات دينپژوهى ، توسعه يافته و به طور گسترده مورد استفاده محقّقان قرار گرفته است.
در اين رهيافت فارغ از ترديدهاى دوره پيشين، آموزه مهدويّت به منزله پديدهاى فرهنگى و تأثيرگذار در روابط اجتماعى و سياسى كشورهاى اسلامى، بويژه ايران، نگريسته مىشود و از منظر جامعهشناسى فرهنگى مورد پژوهش قرار مىگيرد. اين رويكرد بيشتر در مطالعات آمريكايى مشهود است.
پيوند مهدويّت شيعى با مسئله مديريت سياسى جامعه و توانمندى آن در ارائه دكترين جهانى شدن، در سه دهه اخير از مسائل جدى مستشرقان در مهدويّتپژوهى بوده است. ريشه اين مهم را بايد در تأثير اين آموزه در تحولات سياسى و اجتماعى ايران در سه دهه اخير جستجو كرد.
با رخداد انقلاب اسلامى ايران و تحقّق عينى نظريه ولايت فقيه در اداره جامعه، بار ديگر توجّه مستشرقان به مسئله مهدويّت اوج گرفت. در اين دوره مهدويّت به منزله راهبردى سياسى و مديريتى براى غربيان اهميّت يافت.