برمىگزينند و در رسيدن به نيروانه اجبارى در كار نيست.
در عصر ميتريه آرمانشهرى به نام «كتومتى» برقرار است و اساس ايجاد آن بلوغ فكرى مردم، و نيز معجزههايى است كه در دوره ميتريه اتفاق خواهد افتاد. متون غير كانونى اين معجزات را بسط داده و به مرور بر شاخ و برگهاى آن افزودهاند.
از مجموعه سخنان منسوب به بودا، نمىتوان كاركرد كيهانى خاصى براى ميتريه برداشت كرد؛ ولى متونى مانند اَناگَتَوَمْسه دِسَنا (گفتار وقايع آينده) اتفاقهايى شگفتانگيز و معجزهوار براى عصر ميتريه نقل مىكند كه مىتواند نوعى كاركرد كيهانى براى موعود بودايى باشد. به نظر مىرسد همين كه در عصر ميتريه رسيدن به نيروانه تسهيل مىشود، نوعى كاركرد ويژه كيهانى است؛ زيرا سَمْساره و نيروانه دو روى يك سكهاند و وقتى در دوره ميتريه نيروانه سهلالوصول مىشود، در واقع به معناى تغييرى در سَمْساره است كه همين چرخه علت و معلولى دنياى ماست. اين تغيير در كيهان به دليل وجود عدالت در جهان و فضايل اخلاقى نيست؛ زيرا پيشتر هم انسانها شاهجهانهاى عادل و جامعه اخلاقى داشتهاند؛ ولى نيروانه تا به اين حد كه در دوره ميتريه آسانياب است، در دسترس نبوده است. با وجود اين، بازآموزى و رواج آموزههاى گذشته (درمه بودا) نيز، در اين امر بىتأثير نبوده است.
موعود بودايى، موعودى پايانى است. در عصر ميتريه باب نيروانه گشوده است و همه از سمساره خارج مىشوند. همچنين از نظر پيروان معمولى، پرستش ميتريه روشى بود جهت ايجاد كرمه نيك براى خودشان و تضمين اين كه در آينده رستگار خواهند شد. پس با بازتولد در عصر ميتريه، اميد نجات هميشگى پيروان اين آيين وجود دارد و تكرار ديگر ادوار كيهانى، دست كم از ديدگاه متنهاى كانونى و غير تَبّتى اصالت ندارد. پس مىتوان ميتريه را موعودى پايانى قلمداد كرد.
در كشورهاى بودايى شمالى - بويژه چين، كره، و ژاپن - ميتريه را بيش از خود