اين وضع سعد، پيامبر خدا را ناراحتتر از زمانى كرد كه براى نادارىاش غصّه مىخورد. پس، جبرئيل عليهالسلام بر او فرود آمد و گفت: اى محمّد! خداوند از اين غم تو براى سعد، آگاه است. كدام يك را دوستتر دارى: حالت نخست را، يا اين حالت را؟
پيامبر صلىاللهعليهوآله به او فرمود: «اى جبرئيل! حالت نخست را. دنياى او آخرتش را از بين برده است!».
جبرئيل عليهالسلام به او گفت: علاقهمندى به دنيا و ثروت، گرفتارى و مايه باز ماندن از آخرت است. به سعد بگو آن دو درهمى را كه به او دادهاى، به تو برگرداند. با اين كار، به همان حال اوّلش باز مىگردد.
پيامبر صلىاللهعليهوآله بيرون رفت و به سعد برخورد. به او فرمود: «اى سعد! نمىخواهى آن دو درهمى را كه به تو دادهام، به من برگردانى؟».
سعد گفت: چرا؛ [به جاى آن،] دويست درهم مىدهم.
پيامبر صلىاللهعليهوآله به او فرمود: «نه، اى سعد! من بيشتر از دو درهم، از تو نمىخواهم» و سعد دو درهم به ايشان داد. از آن پس، دنيا به سعد پشت كرد، تا جايى كه هر چه جمع كرده بود، از دست رفت و سعد، دوباره مثل اوّلش شد.۱