رشد پسآسیبی در محیطهای درمانی
تنها در همین اواخر بود که رشد پسآسیبی وارد محیط درمانی شد. اساساً از آنجا که هر کسی توان دستیابی به رشد پسآسیبی را ندارد، تحمیل دستیافتن به رشد پسآسیبی بر بازمانده یک آسیبِ تازه میتواند خطرناک باشد. تدِسکی و کلهون (۲۰۰۸)، چند گام را برای درمانگرانی پیشنهاد میکنند که با مراجعانی مواجه هستند که ممکن است در مسیر کشف برخی شکلهای رشد پسآسیبی افتاده باشند. سرانجام، آنها گوشزد میکنند که درمانگر نباید رشد پسآسیبی را بهعنوان نشانهای از کار مداخلهای خودش تلقی کند. بههرحال، رشد پسآسیبی مهمترین بخش و غایت همهچیز نیست، و تحمیل آن برای بهباشی مراجع ممکن است زیانبخش باشد.
نتیجه آنکه، وقتی فاجعهای روی میدهد، سه پاسخ روانشناختی عمده به آسیب وجود دارد. انعطافپذیری برای کارکردهای حفاظتی و واکنشی۱ مهم است. رشد پسآسیبی پدیدهای واقعی است که سودمندیهای جسمانی و روانشناختی واقعی نیز دارد.
خِرَدمندی
یکی از سودمندیهای گفتهشده برای بازماندن از یک تجربه آسیبی، دستیابی به دانایی و خردمندی است (تدسکی و کلهون، ۱۹۹۵؛ هایت،۲ ۲۰۰۶). خردمندی چیست؟ چه چیزی نظر و داوری خردمندانه (یا عمل خردمندانه) را از نظر یا عمل نابخردانه متمایز میکند؟ آیا ما تنها زمانی که به سن پیری میرسیم به دانایی و خردمندی دست مییابیم؟ رویکرد توانمندیهای ارزشهای عملی،۳ خردمندی را اینگونه تعریف میکند:
«توانایی برانداز کردن زندگی در چهارچوبی گسترده، به گونهای که برای خود یا دیگران معنادار باشد. چشمانداز۴ داشتن، محصول دانایی و تجربه است، و این چیزی بیش از انباشت اطلاعات و دادهها است، و بلکه هماهنگسازی و انسجام این اطلاعات و استفاده خودخواسته و آگاهانه در راستای افزایش بهباشی است. در یک بافت اجتماعی، چشمانداز داشتن به فرد اجازه میدهد به دیگران گوش کند، آنچه ر اکه میگویند ارزیابی کند، و سپس پند و اندرزی مناسب و خردمندانه بدهد. راهنماییها و دستورالعملهایی که نوعی بازی هستند که تنها آدمی را به دور خود میچرخانند، خردمندی نیستند، و تنها جادههایی که به بهزیستی منتهی میشوند، خردمندانه هستند (پیترسن و سلیگمن، ۲۰۰۴) ».