در عین حال، وی مکلّف به معرفت اﷲ باشد که قطعاً تکلیف به مالایطاق است.۱
علامه حلّی در همین راستا میگوید:
۰.نظر و استدلال، از افعال اختیاری است. هر فعل اختیاریای به ناچار، نیازمند به قصد و اراده است. پس قصد و اراده، از امور قهریِ یک فعل اختیاری است و خودش از افعال اختیاری نیست. در نتیجه نمیتواند متعلّق تکلیف نیز قرار بگیرد؛ زیرا از جمله شرایط تکلیف، اختیاری بودن متعلّق آن است.۲
این اشکال قاضی و علامه، درست به نظر نمیآید؛ زیرا قصد و اراده در افعال اختیاری، قهری نیست و انسان حتّی با وجود علم به وجوب یا مصلحت چیزی، میتواند آن را اراده و قصد نکند. اصولاً اگر اراده با آزادی از انسان صادر نشود، تفاوتی میان فعل اختیاری و فعل غیر اختیاری نخواهد بود؛ زیرا این، ویژگیِ فعل غیر اختیاری است که اراده آزاد در آن وجود ندارد، خواه فعل بدون اراده صادر شود، خواه اراده قهری و اضطراری همراه فعل باشد.۳
1.. قاضى عبد الجبّار، شرح الاُصول الخمسة: ص۳۹ ـ ۴۰. عبارت وی چنین است: «فإن قيل: يلزم على هذا أن يکون القصد إلى النّظر واختياره اوّل الواجبات فإن النّظر لا يحصل إلا به. قلنا: ليس کذلک لأنّ النّظر مجرّد الفعل، ومجرّد الفعل لا يحتاج إلى القصد و الإرادة، وحيث يقع مع القصد فالقصد يقعُ تبعاً له، وصار الحال فيه کالحال فی إرادة الأکل مع الأکل، فکما أنّ الأکل لا يحتاج إلى الإرادة وحيث تقع معه إنّما تقع تبعاً للأکل، والمقصود هو الأکل، کذلک هاهنا. وکذلک فإنّ أحدنا لو کان على شفير الجنّة والنّار وهو عالم بما فی الجنّة من المنافع وبما فی النّار من المضارّ وسلبه اﷲ تعالى إرادة دخول الجنّة و خلق فيه إرادة دخول النّار، فإنّه يدخل الجنّة لا محالةَ دون النّار من غير قصد وإرادة. فعلم أنّ مجرّد الفعل لا يحتاج إلى القصد والإرادة. يبيّنُ ما ذکرناه ويوضّحه، أنّ الواحد منّا لو کلّف بالنّظر ومنع عن المقصود والإرادة، لکان يحسن تکليفه بالنّظر فلو کان النّظر يحتاج إلى القصد والإرادة، لکان تکليفه بالنّظر تکليف ما لا يطاق، وليس کذلک المعرفة لأنّ المعرفة محتاجة إلى النّظر، حتّى لو منع عن النّظر لما حسن تکليفه بالمعرفة، لأنّ تکليفه بها تکليف ما لا يطاق».
2.. فاضل مقداد، إرشاد الطالبين إلى نهج المسترشدين: ص۱۱۳.
3.. ر.ک : برنجکار، مقالۀ «حضور اراده در مبادی عمل».