نفسی برای طلب العلم، معنا ندارد. ضرر محتمل نیز با به دست آوردن علم بدون تدیّن دفع نمیشود. پس هدف اصلی از وجوب عقل، همان تدیّن به امور اعتقادی است؛ به گونهای که اگر عبد بر صرف طلب علم اکتفا کند و پس از دستیابی به یقین متوقّف شود، نه تنها این کار وی حسن نیست، بلکه قبیح است؛ مخصوصاً اگر این کار وی به جحد و انکار هم منتهی گردد. پس تدیّن، در اعتقادات لازم است و طلب علم، نقش مقدّمه تدیّن را ایفا میکند.۱
دلیل چهارم: آیات و روایاتی که دلالت دارند آنچه اوّلاً و بالذّات در اعتقادات لازم است، همان تدیّن و عقد القلب است. این ادلّه نقلی را میتوان به چند دسته تقسیم کرد:
دسته اوّل: اخباری وجود دارد که پیامبر صلی الله علیه و آله در صدر اسلام، به اقرار شهادتین اکتفا میکردند و مردم را به تحصیل علم امر نمیفرمودند. همین رفتار پیامبر، بزرگترین دلیل است بر اینکه اقرار و اعتراف قلبی در اعتقادات، لازم و کافی است. این روش، در میان علمای دین نیز وجود داشته است.۲
در نقد این دلیل نیز باید پرسید: از کجا دانستید که مسلمانان صدر اسلام، علم به مفاد اقرار و معتَقد خود نداشتند؟ مگر میشود کسی امری را نداند و اقرار به آن نماید؟! در شهادتین نمیتوان تصوّر کرد که شخصی خدا و پیامبرش را نشناخته، ولی در محضر پیامبر اقرار کند. در این موارد، قطعاً اعتقاد اجمالی به وجود خدا در نهاد آنها بوده است. بله، به تفصیل و با ادلّه، چنین اعتقادی را کسب نکرده بودند.۳
دسته دوم: روایاتی که کفر را منوط به انکار کرده است، نه مشروط به جهل و شک. برای نمونه، در روایتی از محمّد بن مسلم آمده است: