85
روش‌شناسی استنباط در علم کلام

نفسی برای طلب العلم، معنا ندارد. ضرر محتمل نیز با به دست آوردن علم بدون تدیّن دفع نمی‏شود. پس هدف اصلی از وجوب عقل، همان تدیّن به امور اعتقادی است؛ به‏ گونه‌ای که اگر عبد بر صرف طلب علم اکتفا کند و پس از دست‌یابی به یقین متوقّف شود، نه تنها این کار وی حسن نیست، بلکه قبیح است؛ مخصوصاً اگر این کار وی به جحد و انکار هم منتهی گردد. پس تدیّن، در اعتقادات لازم است و طلب علم، نقش مقدّمه تدیّن را ایفا می‏کند.۱

دلیل چهارم: آیات و روایاتی که دلالت دارند آنچه اوّلاً و بالذّات در اعتقادات لازم است، همان تدیّن و عقد القلب است. این ادلّه نقلی را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد:

دسته اوّل: اخباری وجود دارد که پیامبر صلی الله علیه و آله در صدر اسلام، به اقرار شهادتین اکتفا می‏کردند و مردم را به تحصیل علم امر نمی‏فرمودند. همین رفتار پیامبر، بزرگ‌ترین دلیل است بر این‌که اقرار و اعتراف قلبی در اعتقادات، لازم و کافی است. این روش، در میان علمای دین نیز وجود داشته است.۲

در نقد این دلیل نیز باید پرسید: از کجا دانستید که مسلمانان صدر اسلام، علم به مفاد اقرار و معتَقد خود نداشتند؟ مگر می‏شود کسی امری را نداند و اقرار به آن نماید؟! در شهادتین نمی‏توان تصوّر کرد که شخصی خدا و پیامبرش را نشناخته، ولی در محضر پیامبر اقرار کند. در این موارد، قطعاً اعتقاد اجمالی به وجود خدا در نهاد آن‌ها بوده است. بله، به تفصیل و با ادلّه، چنین اعتقادی را کسب نکرده بودند.۳

دسته دوم: روایاتی که کفر را منوط به انکار کرده است، نه مشروط به جهل و شک. برای نمونه، در روایتی از محمّد بن مسلم آمده است:

1.. فيروزآبادى، عناية الأصول: ج۳ ص۳۷۹.

2.. کاشف الغطاء، النور الساطع فی الفقه النافع: ج۲ ص۸۷.

3.. همان.


روش‌شناسی استنباط در علم کلام
84

تصدیق، اختیاری است؛ هرچند به مقدّماتش. از این رو، آیات متعدّدی از قرآن، کسانی را که تفکّر و تعقّل را ترک می‏کنند، نکوهیده است؛۱ زیرا تفکّر و تعقّل، مقدّمه رسیدن به شناخت حق است.

دلیل دوم: سیره مستمرّ میان متشرّعین، لزوم تدیّن است نه علم. اغلب مسلمانان ـ اگر نگوییم همه آن‌ها ـ قطع و یقین به عقاید الهیه نداشتند؛ بلکه تدیّن به این عقاید در نفسشان شکل گرفته بود. پس اگر قطع و یقین در اعتقادات لازم باشد، باید اغلب مسلمانان را مستحقّ عقوبت بدانیم و حتّی بالاتر از آن، باید کسی را که ظن به یکی از عقاید و علم به سایر اعتقادات دارد، در زمره کفّار قرار دهیم.۲

می‌توان در این دلیل، چنین مناقشه کرد که در این گونه موارد که قطع برای فردی حاصل نمی‏شود، ادلّه اجمالی و اعتقاد اجمالی برای آن‌ها وجود داشته، پس آن‌ها علم به معتقَد داشته‏اند.۳ ولی ظاهراً این نقد مستحکم نیست؛ زیرا احتمال وجود عقیده اجمالی، نمی‏تواند ثابت کند که آن‌ها قطعاً علم اجمالی و اعتقاد اجمالی داشته‌اند. به عبارت دیگر، صرف احتمال وجود اعتقاد اجمالی، نشانه وجود این حالت در میان مسلمین نیست؛ بلکه باید شاهد تاریخی قوی و واضح‏تر برای این ادّعا اقامه نمود.

اشکال دیگر این است که دلیل یاد شده، حاکی از عدم وجوب قطع در همه عقاید و کفایت ظن برای تدیّن در برخی عقاید است، نه این‌که مقصود اصلی در عقاید، شناخت است یا عقیده.

دلیل سوم: درست است که عقل به تحصیل علم و یقین در امور اعتقادی حکم می‏کند؛ ولی این حکم عقل، از باب دفع ضرر محتمل است. پس وجوب

1.. برای نمونه، بنگرید به سبأ: آیۀ ۴۶، نور: آیۀ ۶۱، جمعه: آیۀ ۱۰، اعراف: آیۀ ۲۰۵ و حشر: آیۀ ۲.

2.. کاشف الغطاء، النور الساطع فی الفقه النافع: ج۲ ص۸۵.

3.. همان.

  • نام منبع :
    روش‌شناسی استنباط در علم کلام
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 25201
صفحه از 435
پرینت  ارسال به