49
روش‌شناسی استنباط در علم کلام

ثانیاً، آیا هر رفتاری به جهت مطلق استعداد است یا استعداد خاص؟ مثلاً اگر کسی به سمت آشپزخانه رفت و به دنبال نان گشت و مقداری نان خورد، بدین جهت است که مطلقاً استعداد این رفتار را داشت یا این رفتار بدین جهت است که وی استعداد یافتن نان در آشپزخانه را جهت رفع گرسنگی‌اش داشت و به سمت آشپزخانه رفت؟ قطعاً منشأ این رفتار، مطلق استعداد نیست. پس با پذیرش استعداد خاص، در واقع «متعلّق باور» در «باور» دخیل دانسته شده است.

ثالثاً، تفاوت این باور با دیگر رویکردهای گزاره‏ای و حالت‏های ذهنی در چیست؟ پیداست که در همه این حالات، «استعدادی بودن» و «ارتباط داشتن با باور» وجود دارد. پس باید علاوه بر این دو، چیز دیگری نیز باشد تا بتوان با آن، میان رویکردهای گزاره‏ای و باور تفاوت گذاشت.۱

ج ـ نظریه حذف انگارانه

طبق این نظریه اصولاً باور، از امور واقعی نیست تا از ماهیت آن بحث شود؛ بلکه از امور وهمی و پنداری است. آنچه وجود دارد، فرآیندهای مغزی است، نه باور و حالات ذهنی. لذا باید از فرآیندهای مغزی و علم عصبی بحث کرد. مؤلّفه باور، هیچ مدخلیتی در معرفت ندارد تا از ماهیت آن بحث شود.۲

نقد: آیا خود همین نظریه، یک باور است یا نه؟ این نظریه در همان شرایطی پدید می‌آید که در حال انکار آن است. یعنی چون باور امری پنداری است، پس نمی‏توان باور داشت که نظریه حذف انگارانه نیز صادق باشد. همان‌طور که ملاحظه می‏گردد، این نظریه دچار «خود شکنی» است.۳

1.. شمس، آشنایی با معرفت‌شناسی: ص۹۴.

2.. شمس، آشنایی با معرفت‌شناسی: ص۹۴ ـ ۹۷، موزر، مولدر و تروت، درآمدی موضوعی بر معرفت‌شناسی معاصر: ص۱۰۲ ـ ۱۱۴.

3.. شمس، آشنایی با معرفت‌شناسی: ص۹۷.


روش‌شناسی استنباط در علم کلام
48

پس چه فرقی میان باور و بقیه رویکردهای گزاره‏ای وجود دارد؟ شاید فرق عمده باور و سایر رویکردهای گزاره‏ای در این است که باور، متضمّن نوعی تصدیق و پذیرش مفاد آن گزاره است؛ در حالی که چنین حالتی در سایر رویکردهای ذهنی نیست. مطابق این دیدگاه، حالت ذهنی خاصّی در شخص پدید می‌آید و از همین طریق، با متعلّق باور نیز ارتباط برقرار می‏شود، به‏ گونه‌ای که باورنده آن را تصدیق می‏کند.۱

ب ـ نظریه رفتارگرایی (نظریه معطوف به رفتار باورنده)

در این نظریه، تکیه اصلی بر روی نوع رفتاری است که شخص انجام می‏دهد. باور هر کسی، همان چيزی است که در رفتار وی ظهور و تجلّی می‏یابد. در نظریه حاضر پذیرفته می‏شود که در اثر باور به چیزی، حالتی در ذهن ایجاد می‏شود؛ ولی نباید این حالت را با متعلّق باور گره زد، بلکه باید باور را با رفتارهای شخص مرتبط دانست. این حالت ذهنیِ ایجاد شده سبب می‏شود تا فرد، رفتارهای خاصّی را انجام دهد. در واقع، باور،‏گونه‌ای از استعداد در باورنده است که بر اساس آن، رفتار ویژه‏ای از او سر می‏زند.۲

نقد: اوّلاً، نظریه رفتارگرایی که به نظریه استعدادی نیز مشهور است، با فقدان نقش تبیینی روبه رو است؛ زیرا رفتارها معمولاً با باورهای انسان توجیه می‏شوند؛ یعنی وقتی رفتار خاصّی از کسی سر می‏زند و از علّتش پرسش شود، در جواب می‏گویند: «چون فلان باور را دارد، این واکنش را نشان می‏دهد»؛ حال آن‌که در نظریه استعدادی، رفتار ظهور و بروز استعداد است و سؤال از چراییِ رفتار، بی‌پاسخ می‌مانَد.

1.. شمس، آشنایی با معرفت‌شناسی: ص۸۷ ـ ۹۰، موزر، مولدر و تروت، درآمدی موضوعی بر معرفت‌شناسی معاصر: ص۱۰۲ ـ ۱۱۴.

2.. همان.

  • نام منبع :
    روش‌شناسی استنباط در علم کلام
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 26257
صفحه از 435
پرینت  ارسال به