وَ رُوِی أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْقَضَاءِ وَ الْقَدَرِ فَقَالَ: «لَا تَقُولُوا: وَکَلَهُمُ اﷲ عَلَى أَنْفُسِهِمْ فَتُوَهِّنُوهُ. وَ لَا تَقُولُوا: أَجْبَرَهُمْ عَلَى الْمَعَاصِی فَتُظَلِّمُوهُ. وَ لَکِنْ قُولُوا: الْخَیرُ بِتَوْفِیقِ اﷲ وَ الشَّرُّ بِخِذْلَانِ اﷲ وَ کُلٌّ سَابِقٌ فِی عِلْمِ اللَّه».۱
روایت شده است که از آن حضرت معناى قضا و قدر را پرسیدند. فرمود: «نگویید که خدا مردم را به خودشان وا گذاشته و امور را به ایشان واگذار کرده، که این توهین به مقام مقدّس اولوهیت است. و نگویید خدا مردم را مجبور به معصیت نموده، که این نسبت ظلم به پروردگار است. بلکه بگویید: اعمال خیر به یارى و توفیق خداوند است، و اعمال شرّ و بد در نتیجه سلب توفیق خداوند از انسان سر مىزند، و باید توجّه داشت که تمام این امور در مرحله علم خداوند ثبت و نوشته شده است».
در این روایت به صراحت تأکید میشود که نباید قدرت خداوند را محدود دانست. از طرفی هم نباید با عمومیت دادن به قدرت خداوند، به جبر معتقد شد. بلکه در عین اینکه عمومیت قدرت الهی را میپذیریم، باید معتقد شویم که اعمال و معاصی بندگان به خود آنها منتسب است. همچنین روایت زیر میتواند گویای مخالفت آموزه قضا و قدرِ برآمده از روایات، با ترویج جبرگرایی از جانب حکومتها و تفسیر به رأی مذکور است:
۰.وَ رُوِی أَنَّ رَجُلًا قَالَ: «فَمَا الْقَضَاءُ وَ الْقَدَرُ الَّذِی ذَکَرْتَهُ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟». قَالَ: «الْأَمْرُ بِالطَّاعَةِ وَ النَّهْی عَنِ الْمَعْصِیةِ وَ التَّمْکِینُ مِنْ فِعْلِ الْحَسَنَةِ وَ تَرْکِ الْمَعْصِیةِ وَ الْمَعُونَةُ عَلَى الْقُرْبَةِ إِلَیهِ وَ الْخِذْلَانُ لِمَنْ عَصَاهُ وَ الْوَعْدُ وَ الْوَعِیدُ وَ التَّرْغِیبُ وَ التَّرْهِیبُ. کُلُّ ذَلِکَ قَضَاءُ اﷲ فِی أَفْعَالِنَا وَ قَدَرُهُ لِأَعْمَالِنَا. وَ أَمَّا غَیرُ ذَلِکَ فَلَا تَظُنَّهُ فَإِنَّ الظَّنَّ لَهُ مُحْبِطٌ لِلْأَعْمَالِ». فَقَالَ الرَّجُلُ: «فَرَّجْتَ عَنِّی یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ! فَرَّجَ اللّهُ عنکَ».۲