شده است؛ ولی در مورد وجه عقلی جواز خلقت روح بر بدن دنیوی، مطلب این است که حدّ اقل در مرحله قبل از دنیا ـ یعنی عالم ذرّ ـ انسانها با ابدان ذرّیِ خود به وجود پروردگار متعال اقرار کردهاند. در این صورت، روح در بدن ذرّی انسان بوده و با همین وضعیت به شهادت دادن و اقرار پرداخته است. همین بدن ذرّی را نیز میتوان وجه تمایز میان ارواح در نشئه غیر دنیوی آنها دانست.
در واقع، با توجّه به این جواب باید گفت: اکثر فلاسفه و از جمله ابن سینا قبول دارند که وقتی بدن مستعدّ پذیرش روح شد، روح با آن خلق میشود و تغایر میان ارواح نیز به جهت تمایز ابدان و مادّه قابل روح است. پس بر همین مبنا میتوان پذیرفت که تمایز میان ارواح قبل از دنیا و در عالم ذرّ نیز به جهت تغایر میان ابدان ذرّی آنها باشد و هیچ استحالهای نیز رخ نخواهد داد. البتّه اشکال فقط در همین ناحیه متمرکز نیست؛ بلکه در خصوصیات عوالم پیشین و دلالت برخی از روایات نیز تشکیک صورت گرفته است، مثل روایتی که میگوید:
إِنَّ اﷲ خَلَقَ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَبْدَانِ بِأَلْفَيْ عَامٍ.۱
خداوند روحها را دو هزار سال پیش از بدنها آفرید.
با این حال، آنچه برای اثبات امکان معرفت فطری در عالم ذرّ لازم است، به همین اندازه از پاسخ میسّر میشود و نیازی نیست به این اشکال بپردازیم که آیا خلق روح دو هزار سال قبل از بدن، امکان دارد یا نه؟ و اینکه این روایت چه مفادی دارد و معانی محتمل برای آن کدام است؟ زیرا پاسخ این اشکال، امری خارج از محلّ نیاز است و صرفاً بحثی علمی است که در جای خود باید بدان پرداخت، ولی در رفع این اشکال، سودی ندارد.