387
روش‌شناسی استنباط در علم کلام

شده است؛ ولی در مورد وجه عقلی جواز خلقت روح بر بدن دنیوی، مطلب این است که حدّ اقل در مرحله قبل از دنیا ـ یعنی عالم ذرّ ـ انسان‏ها با ابدان ذرّیِ خود به وجود پروردگار متعال اقرار کرده‏اند. در این صورت، روح در بدن ذرّی انسان بوده و با همین وضعیت به شهادت دادن و اقرار پرداخته است. همین بدن ذرّی را نیز می‏توان وجه تمایز میان ارواح در نشئه غیر دنیوی آن‌ها دانست.

در واقع، با توجّه به این جواب باید گفت: اکثر فلاسفه و از جمله ابن سینا قبول دارند که وقتی بدن مستعدّ پذیرش روح شد، روح با آن خلق می‏شود و تغایر میان ارواح نیز به جهت تمایز ابدان و مادّه قابل روح است. پس بر همین مبنا می‌توان پذیرفت که تمایز میان ارواح قبل از دنیا و در عالم ذرّ نیز به جهت تغایر میان ابدان ذرّی آن‌ها باشد و هیچ استحاله‏ای نیز رخ نخواهد داد. البتّه اشکال فقط در همین ناحیه متمرکز نیست؛ بلکه در خصوصیات عوالم پیشین و دلالت برخی از روایات نیز تشکیک صورت گرفته است، مثل روایتی که می‌گوید:

إِنَّ اﷲ خَلَقَ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَبْدَانِ بِأَلْفَيْ عَامٍ.۱

خداوند روح‌ها را دو هزار سال پیش از بدن‌ها آفرید.

با این حال، آنچه برای اثبات امکان معرفت فطری در عالم ذرّ لازم است، به همین اندازه از پاسخ میسّر می‏شود و نیازی نیست به این اشکال بپردازیم که آیا خلق روح دو هزار سال قبل از بدن، امکان دارد یا نه؟ و این‌که این روایت چه مفادی دارد و معانی محتمل برای آن کدام است؟ زیرا پاسخ این اشکال، امری خارج از محلّ نیاز است و صرفاً بحثی علمی است که در جای خود باید بدان پرداخت، ولی در رفع این اشکال، سودی ندارد.

1.. صفّار قمی، بصائر الدرجات: ج۱ ص۸۷.


روش‌شناسی استنباط در علم کلام
386

امّا وجه استحاله ارواح متعدّد قبل از خلقت بدن، تغایر نفس‏ها با یک‌دیگر، یا از جهت صورت و ماهیت آن‌ها است ـ که چنین فرضی معنا ندارد؛ زیرا صورت و ماهیت آن‌ها واحد است ـ و یا این تغایر به جهت مادّه و با لحاظ زمان و مکان است. فرضی که تغایر را به جهت مادّه و قابل روح می‏داند، یعنی تغایر روح به جهت بدن است؛ تغایری که هنوز موجِب آن (یعنی بدن) محقّق نشده و موجود نیست. پس نفس قبل از بدن، ماهیتاً مجرّد است و تغایر عددی و اختلاف ذاتی نمی‏پذیرد.

امّا وجه استحاله وجود یک روح، اگر چنین باشد، با فرض خلقت دو بدن به ناچار باید دو نفس نیز در این بدن وجود داشته باشد؛ زیرا فرض این‌که یک نفس باشد و به دو بدن تعلّق گرفته باشد و آن دو را تدبیر کند، امری پر تکلّف و غیر قابل پذیرش است. وقتی دو نفس در این دو بدن باشد، رابطه این دو نفس با نفس و روحِ واحد قبل از خلقت بدن‏ها چیست؟ آیا نفس واحد به دو قسمت تقسیم شده و هر جزء در یک بدن قرار گرفته است؟ چنین امری نیازمند تصوّر قوّه و مادّه در روح و نفس است که با تجرّد آن منافات دارد.۱

پاسخ: در صورتی که بتوان وجود روح قبل از تعلّق به بدن دنیوی را ثابت نمود، می‏توان به ظاهر آیه و روایات ملتزم گردید و الا باید به تمثیل یا مبانی فلسفی در مورد عالم ذرّ و تأویل آن به ملکوت و عالم عقل متمسّک شد. در مقام پاسخ نمی‏توان صرفاً گفت که ظاهر آیه و روایت این است و نباید از آن روی‌گردان شد؛ زیرا مستشکل نیز صحبت روایات را می‏پذیرد و قبول دارد که روایت و آیه ظاهر در این مطلب‌اند، ولی استحاله تقدّم روح بر بدن را قرینه عقلی بر لزوم دست کشیدن از ظاهر و روی آوردن به تأویل می‏داند.

برای دفع اشکال مذکور باید گفت: با توجّه به آیه و روایات، انسان قبل از دنیا نیز از حیات برخوردار بوده است. پس روح وی قبل از بدن دنیوی وی خلق

1.. ابن سينا، النجاة من الغرق فى بحر الضلالات:‏ ص۳۷۶ ـ ۳۷۸.

  • نام منبع :
    روش‌شناسی استنباط در علم کلام
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 26704
صفحه از 435
پرینت  ارسال به