کیسه جواهرى داشته باشى و کسى به تو بگوید: در این کیسه اشرفى هست، و تو بگویى نیست، او به تو بگوید: اشرفى را براى من تعریف کن، و تو اوصاف آن را ندانى، آیا تو میتوانى ندانسته، بگویى: اشرفى در کیسه نیست؟». گفت: «نه». امام فرمود: «جهانِ هستى که درازا و پهنایش از کیسه جواهر بزرگتر است. شاید در این جهان مصنوعى باشد؛ چراکه تو صفت مصنوع را از غیر مصنوع تشخیص نمیدهى!». عبد الکریم در ماند.۱
در این روایت به وضوح، فردِ منکرِ خدا به جایی رسانده میشود که در درون خود مییابد که انکار وی، پایه و اساس ندارد و گاه به همین امر نیز اقرار میشود؛ ولی شاید تعصّب مانع از اسلام آوردن او میشود.
در پارهای مواقع، با تذکّر به آیات آفاقی نیز میتوان به این هدف دست یافت. انسان با مشاهده موجودات عالم و تفکّر درباره آنها، مییابد که این جهان از چنان نظمی برخوردار است و چنان عظمتی بر آن حاکم است که باید سازندهای داشته باشد و محال است چنین وجودی، بدون به وجودآورندهای تحقّق یافته باشد. به همین جهت، سیر آفاقی یکی از راههای اثبات خداشناسی شمرده شده است.۲
لازم به یادآوری است که انبیا و اولیا در استفاده از آیات آفاقی برای تذکّر به معرفت فطری، گاه موانع ذهنی را برطرف میکنند و فرد از جهت ذهنی، تصدیق به وجود خدا مینماید که این بحث همان اثاره عقول است و میتواند مقدّمهای برای تذکّر باشد، ولی عین تذکّر نیست. گاهی نیز انبیا و اولیا با تمسّک به آیات آفاقی و انفسی و دستور به تفکّر در آنها، موانع غفلت را برطرف مینمایند و فرد را به یافته قلبی خود ارجاع میدهند؛ زیرا مطابق ادلّه