بعضی سمعی و بعضی عقلی. پس دلیل سمعیِ قطعی آن است که مقدّمه سمعیه که در او مأخوذ باشد، یا ضروری دین باشد، یا منتهی به ضروری دین؛ چنانکه قطعی عقلی آن است که جمیع مقدّماتش ضروریات باشند یا منتهی به ضروریات.۱
تعریف مذکور هرچند از تعریفات مشهور برای دلیل عقلی و نقلی است و شاید در نگاه نخست، همین معنا در ذهن تداعی شود؛ ولی تعریف دیگری نیز میتوان ارائه داد، چنانکه شیخ مفید در اوائل المقالات گفته است:
و اتّفقت الإمامیةُ علی أنّ العقلَ محتاجٌ فی علمه و نتائجه إلی السمعِ و أنَّهُ غیرُ منفکٍّ عن سمعٍ یُنَبِّهُ العاقلَ علی کیفیة الإستدلال و أنّه لا بُدَّ فی أوّل التکلیف و ابتدائه فی العالم من رسول.۲
امامیه معتقد است که عقل در علم و نتایج خود نیازمند به سمع است؛ زيرا عقل از سمعی که کیفیت استدلال را به فرد عاقل نشان دهد، جدا نیست. به همین جهت اماميه، وجود رسول را برای ابتدای عالم و ابتدای تکلیف، ضروری میدانند..
از این عبارت ایشان میتوان چنین برداشت کرد که سمع، معنای وسیعتری دارد و حتّی بر خود رسول، صادق است؛ چه رسول و پیامبر الهی، مطلب عقلی را بیان نماید و چه مطلب فراعقلی را، و چه امر تکوینی را به منصه ظهور در آورَد. پس معجزه یا روایات، متضمّن استدلالهای عقلی، بيرون از دایره دلیل سمعی نيست. با توجّه به همین معنای عامّ سمع است که متون دینی اعتقادی، به چهار قسم طبقهبندی میشوند:
۱. ارشادی: عقل بدون کمک گرفتن از شرع، بتواند خودش به مطلبی دست یابد.