بود. هر آنچه که از نظر رتبه، مقدّم بر کلام نفسی باشد؛ محال است به واسطه کلام نفسی و شرع ثابت شود که مستند به کلام نفسی است. حتّی خود کلام نفسی هم محال است به واسطه شرع ثابت شود؛ هرچند برخی از محقّقین خود را به تکلّف انداخته و سعی در اثبات این امور به شرع دارند. امّا آنچه از طریق سمع و وحی فهمیده میشود، مربوط به امور ممکن است که یکی از طرفین امکان بر دیگری ترجیح یافته است. این امر، موافق با عقل است. اینگونه از امور، ابتدا به واسطه وحی و یا الهام از جانب خداوند به پیامبرش منتقل میشود و ما نیز از طریق شنیدن از پیامبران، نسبت به آنها علم پیدا میکنیم؛ مثل مسائل حشر و نشر، ثواب و عقاب و امثال آن. امّا آنچه به واسطه هر دو منبع عقل و نقل، قابل اثبات است، تمام آن مسائلی است که اوّلاً، در حیطه عقل باشد و ثانیاً، از اثبات کلام نفسی متأخّر باشد، مثل مسئله رؤیت و انحصار خلق حرکات و اغراض در خداوند متعال و امثال اینها.
با این تقسیمبندی، میتوان غزّالی را با قاضی عبدالجبّار همسو دانست؛ چراکه قاضی عبدالجبّار نیز مباحث توحید و عدل و مقدّماتش را از دایره نقل خارج نمود؛ زیرا فهم و دلالت نقل را متوقّف بر این امور دانست. غزّالی همه امورِ قبل از کلام نفسی را در حیطه عقل دانست و بعد از کلام نفسی و اثبات نبوّت، تکیه بر نقل را ممکن دانست. غزّالی مسائل پایینتر از کلام نفسی را به دو قسم تقسیم نمود: اموری که صرفاً با شرع قابل اثبات است، و اموری که هم از راه نقل میتوان به آنها دست یافت و هم از راه عقل.
فخر رازی نیز امور دینی را به سه دسته تقسیم میکند؛ ولی بیان او متفاوت است. او میگوید:
النقلیات بأسرها مستندة إلى صدق الرّسول علیه السلام. فکلّ ما یتوقّف العلم بصدق الرّسول على العلم به لا یمکن إثباته بالنّقل، و إلّا لزم الدّور. و أمّا الّذی لا یکون کذلک، فکلّ ما کان جزماً بوقوع ما لا یجب عقلاً