آرای متکلّمین در محدوده به کارگیری روایات اعتقادی
از لابهلای مسائل کلامی، به یک تقسیمبندی سهگانه میتوان دست یافت:
الف ـ مسائل اساسی که صحّت نبوّت، متوقّف بر آن است، مثل مسائل توحید و عدل. این مسائل جولانگاه عقل است و نقل، نقش استقلالی در آنها ندارد.
ب ـ مسائلی که جزء حوزه اختصاصی نقل به شمار میآید و عقل قدرت اظهار نظر در مورد آنها را ندارد، مثل مقدار ثواب و عقاب بر یک عمل، حالات و کیفیت عذاب و عقاب.
ج ـ مسائلی که نه اختصاص به عقل دارد و نه به نقل، مثل اصل معاد که هم با عقل میتوان به آن دست یافت و هم با نقل.
این تقسیمبندی را میتوان در عبارات صاحب نظران از فرق مختلف مشاهده نمود. قاضی عبدالجبّار معتزلی معتقد است که مباحث توحید و عدل و مقدّمات آنها مثل وجوب نظر و استدلال، از دلیل نقلی قابل استکشاف نیست؛ زیرا دلالت نقل، متوقّف بر توحید و عدل است. او میگوید:
لا یجوز أن یدلَّ الخطابُ على التوحید و العدل و مقدّماتهما، لأنّا لا نعلمه دلالةً إلا بعدَ العلم بجمیع ذلک.۱
ممکن نیست که دلیل نقلی بتواند بر توحید و عدل و مقدّمات آن دلالت داشته باشد؛ زیرا فهم مفاد و مدلول نصوص، بعد از آنی است که توحید و عدل و مقدّماتش ثابت شده باشند.
بر اساس این سخن قاضی عبدالجبّار، اگر وجود خداوند ثابت نشود و پس از آن، برخی از اوصاف خدا مثل حکمت و علم و اراده ثابت نشود، و همچنین ارسال رسل صورت نگیرد، نمیتوان به نقل دست یافت؛ زیرا فهم و تکیه بر نقل، بعد از اثبات اصل خدا و برخی صفاتش و درک قبح تکلیف بلابیان و پذیرش ارسال رسولان است.