بدان ملتزم گشت.۱
افزون بر این همه، چنین استدلالی خروج از بحث است. بحث در صحّت یا عدم صحّت اعتقادورزی به علمِ برآمده از تقلید به شرط دوام آن اعتقاد و علم است، نه تقلید مطلق.۲
دلیل چهارم: نصوص دینی حاکی از لزوم علم است. وقتی به نصوص دینی مراجعه میکنیم، شواهد مختلفی مییابیم که تقلید را حرام میداند. این ادلّه نقلی، به گونههای مختلفی هستند که در دستهبندی ذیل از هرگونه، نمونهای ذکر خواهد شد:
دسته اوّل: ادلّه نقلیای وجود دارد که در اعتقادات، «علم» را لازم میداند، مثل این حدیث:
يُقَالُ لِلْمُؤْمِنِ فِی قَبْرِهِ: «مَنْ رَبُّکَ؟». قَالَ: فَيَقُولُ: «اللَّهُ». فَيُقَالُ لَهُ: «مَا دِينُکَ؟». فَيَقُولُ: «الْإِسْلَامُ». فَيُقَالُ لَهُ: «مَنْ نَبِيُّکَ؟». فَيَقُولُ: «مُحَمَّدٌ». فَيُقَالُ: «مَنْ إِمَامُکَ؟». فَيَقُولُ: «فُلَانٌ». فَيُقَالُ: «کَيْفَ عَلِمْتَ بِذَلِکَ؟». فَيَقُولُ: «أَمْرٌ هَدَانِی اﷲ لَهُ وَ ثَبَّتَنِی عَلَيْهِ». فَيُقَالُ لَهُ: «نَمْ نَوْمَةً لَا حُلُمَ فِيهَا، نَوْمَةَ الْعَرُوسِ». ثُمَّ يُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَى الْجَنَّةِ فَيَدْخُلُ عَلَيْهِ مِنْ رَوْحِهَا وَ رَيْحَانِهَا. فَيَقُولُ: «يَا رَبِّ عَجِّلْ قِيَامَ السَّاعَةِ لَعَلِّی أَرْجِعُ إِلَى أَهْلِی وَ مَالِی».
وَ يُقَالُ لِلْکَافِرِ: «مَنْ رَبُّکَ؟». فَيَقُولُ: «اللَّهُ». فَيُقَالُ: «مَنْ نَبِيُّکَ؟». فَيَقُولُ: «مُحَمَّدٌ». فَيُقَالُ: «مَا دِينُکَ؟». فَيَقُولُ: «الْإِسْلَامُ». فَيُقَالُ: «مِنْ أَيْنَ عَلِمْتَ ذَلِکَ؟». فَيَقُولُ: «سَمِعْتُ النَّاسَ يَقُولُونَ فَقُلْتُهُ». فَيَضْرِبَانِهِ بِمِرْزَبَةٍ.۳