وحی و بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و همچنین در زمان صحابه، استدلال نه تنها مورد ترک و اعراض نبوده، بلکه نمونههای آن را به وفور میتوان مشاهده کرد؛ مخصوصاً در مناظرههای پیامبر و اصحابشان با پیروان دیگر ادیان.
ثانیاً، اگر هم از وجود استدلال در زمان آنها صرف نظر شود و با مستشکل مماشات شود، اعراض اصحاب زمانی مضر به جواز استدلال است که از روی التفات باشد، نه از روی غفلت یا به جهت بینیازی. ممکن است اصحاب نیازی به استدلال کردن را احساس نمیکردند و تشکیک منجر به استدلال برای آنها رخ نداده بود و یا در مواجهه با دیگران به جهت تمسّک به قول پیامبر صلی الله علیه و آله به استدلال کردن توجّه نکرده باشند.
ب ـ حرمت تقلید
یکی دیگر از دیدگاههای موجود در اعتقادات، حرمت تقلید و به تبع، وجوب استدلال است. برخی از دانشمندان اسلامی تقلید را در حوزه اصول عقاید، حرام میدانند و معتقدند که حتماً باید از روی فکر و استدلال به عقیدهای پایبند شد و اعتقاد ورزید.۱ اکنون به برخی از ادلّه آنها اشاره میشود:
دلیل اوّل: تقلید در اصول دین، مستلزم تالی فاسد است؛ زیرا با اختلاف آرای موجود در میان صاحبنظران در عرصه اعتقاد، چند راه پیشِ روی ما است:
یا باید همه دیدگاهها را صحیح دانست و به مکلّف دستور داد به همه آنها اعتقاد داشته باشد، که این، مستلزم اعتقاد به نقیضین و جمع میان آنها است، و چنین امری محال است.