به عبارت دیگر، ادلّه حجّیت ظنون خاص، موضوع برای ضرر محتمل را با تعبّد شرعی، از بین میبرد و دفع ضرر محتمل بدون موضوع خواهد بود؛ همانگونه که در فرض علم، موضوع دفع ضرر محتمل واقعاً از بین میرود.
علاوه بر اینها باید پرسید: مراد از انتفای ضرر محتمل در علم و بقای آن در ظنون چیست؟ اگر مراد، انتفای خطا به دقّت ریاضی باشد، چنین امری حتّی در علم و یقینِ برآمده از قرآن و خبر متواتر و یا حتّی استدلال نیز منتفی نیست؛ زیرا ممکن است قطع ما جهل مرکّب باشد. بله، انتفای آن به دید عقلایی درست است، ولی چنین امری در برخی از مراتب ظن مثل ظنّ اطمینانی نیز وجود دارد؛ بهگونهای که هرچند از نظر عقل، احتمال خلاف در ظنّ اطمینانی موجود است، ولی عقلا ارزش معرفتی برای آن قائل نمیشوند و با آن همانند علم و یقین معامله میکنند.۱
اما نسبت به قاعده وجوب شکر منعم نیز میتوان گفت: همانگونه که شکر مراتبی مثل شکر علمی، شکر عملی و شکر قلبی دارد، شکر علمی نیز دارای مراتب است که بالاترین مرتبه آن، علم و یقین است؛ ولی این باعث نمیشود که معرفت ظنّی، از مراتب شکر منعم محسوب نشود.
دلیل سوم: در اعتقادات، شناخت، مقدّمه برای تدیّن است. علم، مصداق معرفت و شناخت است و به دست آوردن آن از باب مقدّمه واجب، لازم و ضروری است؛ ولی ظن به امر اعتقادی، معرفت نیست و چون از دایره معرفت خارج است، پس دلیل بر کفایت یا لزوم دستیابی به ظن وجود ندارد.۲
نقد: معرفت، به معنای مطلق شناخت است. این شناخت همانگونه که میتواند یقینی باشد، میتواند ظنّی هم باشد. اگر در درون انسان نسبت به مفاد گزاره و قضیه حالتی فراتر از شک به وجود بیاید، میتوان گفت که نسبت به آن