اجمالی داشتن، چون مخالف با سیره عقلا شمرده میشود، مردود است. وقتی چنین است، باید پذیرفت که ظنون خاصّه از اعتبار برخوردار است.
دلیل دوم: دفع ضرر محتمل و وجوب شکر منعم، دو حکم عقلی و کبرای کلّی است و علم میتواند صغرای این حکم بدیهی عقلی باشد. با دستیابی به علم، میتوان گفت ضرر محتمل دفع شده و همچنین شکر منعم حاصل شده است؛ ولی این دو قاعده کلّی، در باب ظنون جاری نیست و نمیتوان ظن را نیز صغرای این حکم بدیهی عقلی دانست. توضیح اینکه: با وجود ظن نسبت به امر اعتقادی، هنوز امکان خطا و اشتباه وجود دارد؛ چرا که در معنای ظن، همین امر گنجانده شده است که امکان خطا در آن منتفی نیست و با احتمال خطا، نمیتوان به دفع ضرر محتمل یقین داشت. پس نمیتوان گفت: ظن، صغرای حکم عقل به دفع ضرر محتمل و ساقطکننده وجوب آن است.۱
همچنین در باب وجوب شکر منعم باید گفت: ظن به امر اعتقادی، از مراتب شکر منعم نیست؛ مخصوصاً برای کسی که قادر بر تحصیل علم باشد و به جای به دست آوردن علم و یقین، به ظنّ خود اکتفا نماید. مکلّف با پیروی از ظن نمیتواند یقین داشته باشد که منعمِ خود را شکر کرده است. پس این ظن نمیتواند صغرای حکم عقل به لزوم شکر منعم باشد.۲
نقد: اشکال مذکور، بر این فرض استوار است که دلیلی بر حجّیت ظن در امور اعتقادی اقامه نشده باشد؛ ولی در ادامه، دلایلی ارائه خواهد شد که بر اساس آن، حجّیت ظنون خاص در اعتقادات ثابت خواهد شد. با اثبات این امر، احتمال وجود ضرر هرچند به صورت ضعیف وجود دارد؛ ولی خود شارع دستور داده است که به احتمال مذکور اهمّیت داده نشود. بله، در صورتی که حجّیت ظنون در اعتقادات ثابت نشود، وجهی برای بیاعتنایی به احتمال ضرر وجود ندارد.