در تولید معرفت جدید است.۱
گفتار دوم: اعتبار ظن در اعتقادات
شناخت امور اعتقادی، از واجبات عقلی در اعتقادات است. عقل فطری حکم میکند که هر مکلّفی باید شناختی از پروردگار خویش داشته باشد؛ چراکه شناخت پروردگار، یکی از مراتب شکر منعم است. همین عقل فطری حکم میکند که مکلّف باید انبیا، رسولان و حجّتهای الهی را نیز بشناسد؛ چون آنها واسطه فیض و نعمت خداوند هستند.۲
در کنار این حکم، عقل بدیهی و فطری، حکم به دفع ضرر محتمل نیز میکند. محکیّ گزارههای اعتقادی، یا در واقع و در جهان خارج وجود دارند و یا وجود ندارند. در صورتی که وجود نداشته باشند، دانستن یا ندانستن آنها سود یا زیانی را در پی نخواهد داشت؛ ولی اگر محکیّ آنها واقعیت داشته باشد، در صورت جهل، ضرر عظیمی متوجّه انسان میشود و در صورت پی بردن و اعتقاد به این امور، سود فراوانی نصیب انسان خواهد شد. پس عقل حکم میکند که از باب دفع ضرر محتمل، باید به دنبال شناخت امور اعتقادی رفت.۳
با این دو حکم عقل است که شناخت امور اعتقادی، ضرورت مییابد تا بتوان در اثر شناخت امور اعتقادی، بدانها تدیّن پیدا کرد. در واقع با این دو حکم عقل فطری، وجوب مقدّمیِ شناخت ثابت میشود؛ زیرا شناخت امور اعتقادی، مقدّمه تدیّن به آنها است.
رابطه «تدیّن به امور اعتقادی» و «شناخت»، همیشه به نحو واحد نیست. گاه تدیّن به امر اعتقادی نسبت به شناخت آن، واجب مطلق است؛ یعنی