باورهایی، «خود واضح» خوانده میشوند. هرچند ممکن است همه باورهای عقلی این ویژگی را نداشته باشند؛ ولی بیگمان این باورها از مصادیق کامل و قطعیِ باورهای عقلی شمرده میشوند.
حال برای پی بردن به مؤلّفههای این باورهای «خود واضح»، میتوان از مثال و نمونه بهره گرفت. صدق قضیه «اگر شیء "الف" بزرگتر از شیء "ب" باشد، پس شیء "ب" کوچکتر از شیء "الف" است» منوط به ادراک حسّی و یا شهود شیء "الف" و "ب" نیست. همچنین پذیرش صدق این گزاره، برآمده از استدلال و مستند به باورهای پایه دیگر هم نیست و با این همه، صدق آن ضروری است؛ بدین معنا که قضیه مذکور در همه شرایط صادق است و نقیض آن نیز در همه شرایط کاذب است. پس سه ویژگی در این باورها وجود دارد: استقلال از تجربه حسّی و درونی، بیواسطه بودن و صدق ضروری.
با بررسی نقش و میزان تأثیر هر یک از این سه مؤلّفه، میتوان به خصوصیت باور عقلی دست یافت. در معرفتشناسی، بر نقش و تأثیرِ بسزای استقلال عقل از تجربه حسّی و درونی پافشاری شده است؛ بهگونهای که مهمترین ملاک باور و معرفت عقلی را بینیازی از تجربه دانستهاند. برای واضح شدن خصوصیت باور عقلی، نباید از تقسیم قضایا به تحلیلی و ترکیبی و تقسیم آن به پیشین و پسین غفلت نمود. متفکّران مختلف با بیان اینگونه تقیسمات سعی نمودهاند تا ملاکی برای عقلی بودن یا نبودنِ باور و معرفت ارائه کنند. لذا برای تکمیل شدن بحث و پی بردن به خصوصیت باور عقلی، به ناچار باید به این تقسیمات اشاره نمود.۱
گاهی در بیان خصوصیت باورهای مستند به عقل، از نظریه گزارههای تحلیلی و ترکیبی استفاده میشود. اگر بخواهیم این دو نوع گزاره را در قضایای