هستند. به همين دلیل اگر دين رويکرد واقعنمايی نداشته باشد و از رويکرد و زبان احساسی استفاده کند، در مقابل فلسفه و علم قرار میگيرد؛ زيرا زبان فلسفه و علم، واقعنمايی است.۱
شواهد دال بر صدق گزارههای وحیانی اعتقادی
تاکنون، شواهدی دال بر حکايتگری گزارههای وحيانی اقامه شد و معلوم گرديد که اصل اوّلی در به کارگيری زبان، انتقال مطالب مطابق با واقع است. اینک به اين پرسش باید پرداخت که: چه شواهدی وجود دارد که گزارههای وحيانی در اين حکايتگری خود، موفّق بودهاند و توانستهاند به هدف خود برسند؟ به عبارت ديگر، هدف اصلی از ابراز گزارههای وحيانی، بيان مطالب مطابق با واقع است. حال چگونه ثابت میشود که دين در رسيدن به اين هدف خود، موفّق بوده و توانسته است مطالب مطابق با واقع را بيان کند؟ در ادامه، به برخی از اين شواهد اشاره خواهد شد.
۱. يکی از نشانههای صدق هر پيامبری، آوردن معجزه است. فاضل مقداد در تعريف معجزه میگويد:
و المعجزة: هی الأمر الخارق للعادة، المطابق للدّعوى، المتعذّر على الخلق الإتيان بمثله.۲
معجزه عبارت است از امری که [اوّلاً] خارق العاده باشد، [ثانياً] با ادّعای فردِ آورنده مطابقت داشته باشد، و [ثالثاً] برای مردم، آوردن مثل آن ممکن نباشد.
وقتی پيامبری برای اثبات صدق ادّعای خود معجزه بياورد، گزارههای برگرفته از گفتار وی، صادق خواهد بود. اصولاً فلسفه آوردن معجزه اين است که محتوای اعتقاداتِ ابراز شده را واقعی نشان بدهد و هرگونه ترديدی را برطرف نمايد.