است که بحث میشود آیا میتوان به صرف نقل قول او گزارهای را پذیرفت و خود را در پذیرش آن موجّه و معقول دانست یا خیر؟
همان طور که گذشت، مقصود از گواهی، نظریه معطوف به استنتاجگروانه نیست، بلکه صرف «معرفتبخشی (یا انتقال معرفت) برخاسته از گفتار گواه، برای شخص دیگر» مقصود است. در برخی از کتب، چند وجهیسازی را نیز در گواهی دخیل دانستهاند.۱ و معتقدند با «چند وجهیسازی» میتوان اعتماد و اطمینان را در فرد متأثّر از گواهی فراهم آورد.
چند وجهیسازی را با مثالی میتوان چنین تبیین نمود: اگر شخصی از رخ دادن حادثهای بیخبر است و این حادثه را یک نفر به وی اطلاع میدهد و در اثر آن، باوری هرچند ضعیف، نسبت به این مسئله در وی ایجاد میشود. اگر همین اطلاعرسانی از طرف اشخاص مختلف صورت بگیرد، گاه در شنونده حتّی باوری در حدّ یقین به مسئله ایجاد میشود (همان طور که در خبر متواتر چنین امری رخ میدهد). میتوان این فعّالیت را «چند وجهی ساختن» نام نهاد.
به نظر میرسد که این چند وجهی سازی را میتوان از مؤلّفههای گواه شمرد. بدین معنا که گواه باید چه شرایطی ـ از جهت تعداد و شخصیت ـ داشته باشد تا گفتار وی بتواند در شنونده معرفت ایجاد کند؟ البتّه اگر این چند وجهیسازی فراتر از این بخواهد مدّ نظر باشد و با گفتار متعدّد بخواهند در شنونده مقدّماتی فراهم کنند تا دست به عملیات استنتاج بزند و از مصادیق استنتاجگروی بشود، قطعاً از بحث گواهی خارج خواهد شد.
آنچه میتوان از نکات مطرح شده درباره گواهی برداشت نمود، معرفتبخش بودن و همچنین منبع توجیه بودن گواهی است. مطابق این برداشت و دیدگاه، ادلّه نقلی که زیر مجموعه گواهی است و فردی از آن