239
روش‌شناسی استنباط در علم کلام

مستند به عقل است. بارزترین و متقن‌ترین شیوه انتزاع مفاهیم علّت و معلول، این است که نفس میان خود و حالات درونی‌اش مقایسه می‏کند و می‏بیند که حالات درونی وی متأثّر از نفس و وابسته به آن است، در حالی که نفس چنین ویژگی‌ای ندارد. لذا نفس را علّت پدید آمدن حالات و تصوّرات ذهنی می‏داند و تصوّرات را معلول وی.

حال در قضیه «هر معلولی نیازمند به علّت است» که عقل با تصوّر و درک صحیح علّت و معلول و بدون بهره بردن از منبع دیگر، مفاد گزاره را تصدیق می‏کند، آیا می‏توان چنین برداشت کرد که چون عقل در تصوّر معنای علّت و معلول نیازمند به حس یا شهود است، پس منبع مستقلّ تصدیق و باور به این قضیه نیست؟ اگر مقایسه میان نفس و حالات آن صورت نگیرد و ذهن با واژگان علّت و معلول آشنا نشود، چگونه می‏تواند تصدیق کند؟ حتّی می‏توان از باور‏های حسّی نیز در تأیید مطلب مذکور استعانت جست. همان‌گونه که شرط منبع بودن ادراک حسّی، سالم بودن قوای حسّی است، شرط منبع بودن گواهی نیز مستند به حس بودن آن است.

خلاصه نباید معرفتِ برآمده از گواهی را مشابه معرفت حاصل از حافظه دانست. در حافظه، معرفتِ نخستینی در انسان ایجاد شده و اینک همان معرفت، دوباره به یاد آورده می‏شود؛ ولی در گواهی، معرفتِ ایجاد شده در علی به حسین منتقل نمی‏شود، بلکه معرفت وی، معرفتی جدا و متمایز از معرفت علی است. در نتیجه، می‏توان گواهی را منبع معرفت دانست، نه منتقل کننده آن.

وقتی از گواهی به عنوان منبع معرفت یاد می‏کنیم، مقصود این است که با حفظ شروط لازم در گواه (مثل وثاقت و راست‌گویی)، چنین معرفتی حاصل می‏شود، نه این‌که علاوه بر گفتار وی، نقد و بررسی در مضمون گفتار صورت بگیرد و قرائن و شواهدی نیز ارائه شود تا باور در ذهن فرد دیگر شکل بگیرد؛


روش‌شناسی استنباط در علم کلام
238

با تأمّل در این دو مثال، هرگاه منبع معرفت و منبع توجیه یکی باشد، منبع توجیه، مولّد معرفت است و اگر منبع توجیه غیر از منبع معرفت باشد، نمی‏توان آن را مولّد معرفت دانست. اکنون همین بحث را در گواهی پی می‏گیریم.

در همین مثال تصادف در بزرگ‌راه، اگر از حسین دو سؤال مذکور پرسیده شود:

سؤال الف ـ «به چه دلیل خود را محرِز واقع (رخ دادن تصادف در بزرگ‌راه) می‏دانی و معتقدی خطا نکرده‌ای؟». در پاسخ خواهد گفت: «چون از علی شنیده‌ام و به وی وثوق کامل دارم و مطمئنّم که وی خطا نکرده و دروغ هم نگفته است».

سؤال ب ـ «باور به رخ دادن تصادف در بزرگ‌راه، چگونه و از چه راهی در تو ایجاد شده است؟». در پاسخ به این سؤال، قطعاً نمی‏تواند باور خود را مستند به حس کند و بگوید: «چون دیده‌ام» بلکه باید بگوید: «چون علی گفته است». یعنی باز هم باور، مستند به گواهی می‏شود. در نتیجه، منبع معرفت و منبع توجیه، بر هم منطبق خواهند شد.

حال اگر گواهی منبع مستقلّ معرفت نباشد، بلکه منتقل کننده معرفت به حساب آید، باید پذیرفت که منبع دیگری این معرفت را ایجاد کرده است. به جهت قرار گرفتن علی در موقعیت ادراک، باوری در وی پدید می‏آید که مستند به همین ادراک حسّی است؛ ولی حسین که خود در موقعیت ادراکی قرار نگرفته است و به رخ دادن تصادف نیز باور دارد، چگونه باورش مستند به حس است؟ آیا باور وی به مثابه باور علی است و هر کدام از این دو باور، به یک میزان از منبع واحد بر آمده‌اند؟ چنین تلقّی‌ای مقرون به صواب به نظر نمی‌رسد.

برای تبیین دیدگاه خود، از باورهای عقلی کمک می‏گیریم. قضیه «هر معلولی نیازمند به علّت است»، از قضایای تحلیلی و از مصادیق بارز باورهای

  • نام منبع :
    روش‌شناسی استنباط در علم کلام
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 25626
صفحه از 435
پرینت  ارسال به