و تحلیلی، ما را به این نتیجه رهنمون میشود که گواهی، منبع مستقلّ معرفت نیست، بلکه انتقال دهنده معرفت است.۱
به نظر میرسد که اظهار نظر درباره تولید یا انتقال معرفت توسّط گواهی، نیاز به بحث و تأمّل بیشتری دارد. ابتدا با همین مثال بحث را پی میگیریم.
در مثال تصادف در بزرگراه، از فرد ببیننده تصادف دو سؤال میتوان مطرح کرد:
سؤال الف ـ «چرا در باور به رخ دادن تصادف در بزرگراه، خود را موجّه میدانی؟ به عبارت دیگر، به چه دلیل فکر میکنی که به واقعیت (رخ دادن تصادف در بزرگراه) دست یافتهای و خطا نکردهای؟». در پاسخ به این سؤال قطعاً خواهد گفت: «چون چنین صحنهای را دیدم».
سؤال ب ـ «باور به رخ دادن تصادف در بزرگراه، از چه راهی در تو ایجاد شده است؟». در پاسخ به این سؤال نیز وی خواهد گفت: «از طریق دیدن و حس».
حال همین دو سؤال را درباره حافظه تکرار میکنیم. فردی را فرض کنید که صحنهای را قبلاً دیده و اکنون آن را به یاد میآورد و معرفت به آن دارد. از او میپرسیم:
سؤال الف ـ «به چه دلیل، خود را موجّه میدانی که تصادفی در سال قبل صورت گرفته است؟». در جواب خواهد گفت: «چون این مطلب را به یاد میآورم و در حافظهام موجود است».
سؤال ب ـ «باور به رخ دادن تصادف در سال قبل و معرفت به آن، از چه راهی در تو ایجاد شده است؟». در جواب خواهد گفت: «چنین ماجرایی را مشاهده کردهام».