علی علیه السلام را؛ زیرا میان مسلمان و کافر علقهای نیست تا به خاطر آن، دست به چنین اقدامی بزند. پس همین که پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام چنین دستوری داده، خود، کاشف از ایمان ابوطالب است.
بخش دیگری از این روایت نیز میتواند به دلالت التزامی، دال بر ایمان ابوطالب باشد؛ زیرا از بخش انتهایی روایت، چنین استظهار میشود که پیامبر بر جنازه ابوطالب حاضر شده و برای وی با بیان جملات خاص، دعا کرده و از وی تمجید نموده است و حتّی اعلام فرموده که از وی شفاعت خواهد کرد. در حالی که طبق دستور قرآن کریم، پیامبر صلی الله علیه و آله هیچگاه نباید بر جنازه مشرک و کافر حاضر شود:
(وَ لا تُصَلِّ عَلى أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاﷲ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ).۱
و هرگز بر هيچ مردهاى از آنان نماز مگزار و بر سر قبرش نايست، چراكه آنان به خدا و پيامبر او كافر شدند و در حال فسق مردند.
پس با توجّه به مفاد این آیه، حضور پیامبر و دعای وی بر جنازه ابو طالب، حاکی از ایمان او است.
روایت دیگری که به دلالت التزامی، از ایمان ابوطالب پرده بر میدارد، این روایت است که عبّاس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله پس از آنکه خود مسلمان شد و به مدینه هجرت کرد، از رسول خدا جویای حال برادرش ابوطالب شد:
۰.أَنَّ الْعَبَّاسَ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ قَالَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِالْمَدِينَةِ:«يَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا تَرْجُو لِأَبِی طَالِبٍ». فَقَالَ: «أَرْجُو لَهُ کُلَّ خَيْرٍ مِنَ اﷲ عَزَّ وَ جَلَّ».۲
۰.عبّاس بن عبد المطّلب در مدینه، از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: «ای پیامبر