مخصوصاً گزارههای اعتقادی، به گونهای هستند که با هم و در کنار هم، یک نظام معرفتی خاص و شبکه معرفتی ویژهای را تشکیل میدهند. البتّه این ادّعا بدین معنا نیست که تک تک گزارهها باید با هم ارتباط داشته باشند، بلکه در این حد میتوان ادّعا نمود که برخی از گزارههای اعتقادی با یکدیگر ارتباط تنگاتنگ دارند و میتوان از مجموع برخی از آنها و برقراری ارتباط میان آنها، پی به لوازمی برد و لازمه آن را استنباط نمود.
۱ ـ ۲ ـ ۱. ایمان ابوطالب علیه السلام
مسئله ایمان و کفر آبا و اجداد پیامبران و ائمّه، یکی از مسائل مهمّ علم کلام است. آیا همه آنها موحّد بودهاند و یا ممکن است برخی از آنها مشرک بوده باشند؟ اهل سنّت در این مسئله، با شیعه همسو نیستند و کفر ابوطالب را نیز از شواهد خود بر این مدّعا میآورند. در مقابل، شیعیان معتقدند که آبا و اجداد انبیا و امامان، همگی موحّد بودهاند و به تبع، با ادلّه مختلف در صدد اثبات ایمان ابوطالب هستند. بدیهی است که چنین مسئلهای، عقلیِ محض نیست؛ ولی عقل در اینگونه مسائل به کمک نقل آمده و دست به استنباط و استخراج از متن زده است.
شاید در روایات، مطلب صریحی درباره ایمان ابو طالب علیه السلام به چشم نخورَد، ولی متکلّمان شیعه تلاش کردهاند از طریق کشف استلزامات، آموزه مذکور را استنباط کنند، چنانچه شیخ مفید از همین شیوه در استنباط متن استفاده کرده است. وی نخست این روایت را نقل میکند که:
۰.لَمَّا مَاتَ أَبُوطَالِبٍ ـ رَضِيَ اﷲ عَنْهُ أَتَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله فَآذَنَهُ بِمَوْتِهِ. فَتَوَجَّعَ تَوَجُّعاً عَظِيماً وَ حَزِنَ حُزْناً شَدِيداً. ثُمَّ قَالَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام:«امْضِ يَا عَلِيُّ فَتَوَلَّ أَمْرَهُ وَ تَوَلَّ غُسْلَهُ وَ تَحْنِيطَهُ وَ تَکْفِينَهُ فَإِذَا رَفَعْتَهُ عَلَى سَرِيرَتِهِ فَأَعْلِمْنِی». فَفَعَلَ ذَلِکَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام.فَلَمَّا رَفَعَهُ عَلَى السَّرِيرِ اعْتَرَضَهُ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله فَرَقَّ وَ تَحَزَّنَ وَ قَالَ: «وَصَلْتَ رَحِماً