حدّین استفاده میکنند و میگویند: یا عبد بر این افعال قادر است و یا قادر نیست. در صورتی که قادر نباشد، انتساب فعل به عبد معنا ندارد و در صورتی که قادر بر این افعال باشد، اجتماع دو قدرت بر مقدور واحد رخ میدهد که محال است. در نتیجه، فعل را باید به خداوند نسبت داد.۱
۶ ـ ۱۱ ـ ۴. عدم وجوب لطف بر خداوند
در اینکه لطف بر خداوند واجب است یا خیر، میان متکلّمین اختلاف وجود دارد. برخی از آنها برای اثبات عدم وجوب لطف، از برهان ذو حدّین استفاده کرده و گفتهاند: مکلّف نمودن کافر، یا با اِعمال لطف در حقّ وی همراه است و یا بدون آن. حالت اوّل باطل است؛ زیرا با کفر سازگار نیست. معنای لطف، آن است که ملطوفٌ فیه (یعنی هدایت برای مکلّف) حاصل شده باشد؛ در حالی که در این فرض چنین نیست. در قسم دوم نیز مکلّف ساختن و عدم لطف، یا به جهت عدم قدرت بر لطف است و یا به جهت عدم اِعمال لطف است. قسم اوّل ملازم با محدود سازی قدرت خداوند است و در نتیجه، باطل است و قسم دوم نیز اخلال به واجب است که در حقّ خداوند معنا ندارد.۲
۴ ـ ۱۱ ـ ۷. نفی امکان بروز حوادث در ذات خدا
متکلّمین به شیوهها و استدلالهای مختلف، امکان بروز حوادث در ذات الهی را نفی کردهاند. در یکی از این استدلالها، از برهان ذو حدّین بهره گرفته شده است. مطابق این برهان، آنچه در ذات خداوند حادث میشود، یا از صفات نقص است و یا از صفات کمال. اگر از صفات نقص باشد، باید راهیابی نقصان در ذات الهی را پذیرفت؛ امری که هیچ مسلمانی بدان ملتزم نیست. و اگر از صفات کمال باشد، باید پذیرفت قبل از آنی که این صفت در ذات خداوند