نه تنها انتساب آن به ائمّه علیهم السلام مشکوک است، بلکه میتوان ادّعا نمود که برخی از علمای گذشته ما این تقسیمبندی را مطرح کردهاند. از طرفی نیز مطابق یک قاعده و کبرای مسلّم در فقه که «هر آنچه در کتاب و سنّت نیامده باشد، بدعت است»، در نتیجه باید تقسیمبندی مذکور را بدعت شمرد و نمیتوان به آن پایبند شد.
جواب: اگر این اشکال تام و درست باشد، صرفاً ترتیب پنجگانه مذکور را به هم میزند و اصل مفاهیم را از بین نمیبرد؛ زیرا در علم کلام، با برهان صحیح و درست به این مفاهیم دست یافته شده است. پس نمیتوان اصل این مفاهیم را زیر سؤال برد، بلکه ممکن است این دستهبندی را نپذیرفت. در حالی که ظاهراً علمای گذشته ما با این تقسیمبندی ظریف و زیبا سعی داشتند تا زمینه برای حفظ و فهم مهمترین قواعد اعتقادی را برای عامّه مردم فراهم کنند. چنین امری قطعاً مصلحتدار است و هیچ مفسدهای در آن نیست. پس نمیتوان به نحو کلّی، به حرمت آن حکم کرد و آن را بدعت و تشریع دانست.۱
علاوه بر این، بدعت و تشریع، یعنی امری را که خارج از دین است، در دین داخل کرده و بگوییم: «دین این را میگوید»؛ در حالی که وقتی به تقسیمبندی اصول دین پرداخته میشود، هیچ کس چنین قصدی ندارد، بلکه تنها در صدد بیان این امر است که گزارههای استنباط شده کلامی، در یک تقسیمبندی کلّی به چه کیفیت قابل تقسیم است؛ تقسیمی که بیشتر مسائل را دربرگرفته باشد و مهمترین امور را شاخص برای آن تقسیم بیشتر قرار داده باشد. با چنین امری، انتسابی به دین رخ نمیدهد تا اِدخال امر خارج از دین در دین صورت گرفته باشد و اشکال بدعت رخ دهد.
اشکال دومی که شهید سیّد محمّدباقر صدر بر تقسیم مشهور میان شیعه مطرح میکند، این است که بسیاری از مسائل اصلی و اساسی دین، آشکارا با