هیچ یک از وعدهها و وعیدهای او نمیتوان اعتماد کرد. همچنین خداوند میتواند معجزه را به دست پیامبران دروغین، عملی سازد که با این فرض دیگر نمیتوان از راه معجزه، نبوت پیامبران راستین را اثبات کرد.۱ یا لازمه سخن کسانی که حسن و قبح عقلی را نفی میکنند و حسن و قبح شرعی را میپذیرند، امکان این خواهد بود که خداوند به جای امر به راستگویی، به دروغگویی امر کند و به جای نهی از دروغگویی، از راستگویی نهی کند، که در این صورت آنچه تاکنون خوب بوده، بد خواهد شد و آنچه تاکنون بد بوده، خوب خواهد شد و این به معنای جایز بودن تبدل ارزشهای اخلاقی است که امری مردود است.۲
روش ارجاع به بدیهیات
برخی امور از وجدانیات است و انسان با مراجعه به خود به حقانیت مطلبی و باطل بودن عقیده مقابل آن میرسد. مثلاً در مورد بحث جبر و اختیار مطلب از این قرار است. متکلم در رد جبر، شخص جبرگرا را به این حکم بدیهی عقلی متوجه سازد که عقل بین حرکت اختیاری انسان با حرکت سنگ در حال سقوط، فرق میگذارد و فرق آن دو را در اختیاری بودن اولی و غیراختیاری بودن دومی میداند و اینکه علم به این فرق، بدیهی است و نیازمند استدلال نیست.۳روش همگامی با مخاطب
هر بحثی با مخاطب، زمانی میتواند به ثمر بنشیند که بحث از نقطه مشترک شروع شود. اگر بدون شروع از نقطه مشترک و واحد بحث آغاز شود، نتیجهای غیر از سرگردانی و عقیم ماندن بحث پیش نخواهد آمد. پیدا کردن نقطه مشترک گاهی به این است که هر دو طرف برخی از مبانی را قبول دارند و بدان ملتزم هستند و گاه بدین صورت است که متکلم با مخاطب مماشات میکند و نقطهای را مشترک فرض میکند و بحث را از آن