با این حساب، آنچه حقیقتاً و به صورت پایدار به انسان روحیه میبخشد، فقط برتریِ معنوی است؛ برتریای که جز از راه عبودیت و بندگی به دست نمیآید. کسی که بخواهد برتری کسب کند باید با برترین و بالاترین، ارتباط بر قرار کند. بنده صالح بر اثر عبودیت و ارتباطی که با پروردگار خویش دارد، مظهر و جلوهای از اعتلای الهی میگردد. به بیان دیگر، برتری، اوّلاً و بالذات از آن خداست؛ امّا بندگان واقعی او به واسطه ارتباط با او ثانیاً و بالعَرَض، دارای علوّ و برتری میشوند. از این رو، خداوند متعال در موقعیتهای حسّاسی با توجّه دادن افراد به برتریِ معنوی و حقیقیشان، آنها را یاری بخشیده است. برای مثال در جریان مبارزه موسی علیه السلام با ساحران، هنگامی که وی پس از سحر عظیم ساحران،۱ در خود احساس هراس نمود،۲ خدای متعال همچون دیگر موارد مشابه، به او دلداری داده و با بیان برتریِ همهجانبه وی بر دشمنان، او را از ترسیدن نهی میفرماید:
(قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنتَ الْأَعْلَى.۳
گفتیم: «مترس که تو خود برتری»).
آوردن تأکیدهای گوناگون مثل: «إن»، ضمیر منفصل «أنت» بعد از ضمیر متصل «ک»، استیناف و «ال» تعریف، میتواند برای تأثیرگذاری بیشتر درک برتری در افزایش توان و روحیه موسی علیه السلام باشد. لذا با کمال آرامش و همراه با شکوه در آن صحنه حاضر شد. آری موسی علیه السلام افزون بر اعتلای معنوی، با پیروزی بر ساحران و سپس غرق فرعونیان، از اعتلا و اقتدار سیاسی نیز برخوردار شد.۴
نمونه دیگر از اعلام برتری و توجّه دادن به عُلوّ و اعتلا، در واقعه دردناک «اُحُد» دیده میشود. در پی خیانت عدّهای از مسلمانان که در پاسداری از تنگه اُحد، کوتاهی کردند و خسارتی سنگین را متوجّه ارتش نوپای اسلام ساختند، زمینههای سستی میان مسلمانان شدید شد و آثار اندوه در چهره آنان نمایان شد. در این هنگام، خدای متعال با نزول آیاتی مثل آیه زیر به جبران روحیه آسیبدیده مسلمانان