97
زندگی بهشتیان (بر گرفته از کتاب بهشت و دوزخ)

۱۲۶.الكافىـ به نقل از حكم بن عتيبه ـ: در خدمت امام باقر عليه‏السلام بوديم و اتاق، پر از جمعيت بود كه ناگاه مردى عصازنان آمد و بر درِ اتاق ايستاد و گفت: سلام و رحمت و بركات خدا بر تو، اى پسر پيامبر خدا ! و سپس خاموش ماند.
امام باقر عليه‏السلام فرمود: «و سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد !».
پيرمرد، آن گاه رو به حاضران در اتاق كرد و گفت: سلام بر شما ! و خاموش ماند، تا آن كه اهل خانه همگى جواب سلام او را دادند.
پيرمرد، سپس رو به امام باقر عليه‏السلام كرد و گفت: اى پسر پيامبر خدا ! خدا مرا فدايت گرداند ! مرا نزديك خودت بنشان ؛ زيرا ـ به خدا سوگند ـ من شما و دوستدار شما را دوست دارم. به خدا سوگند كه علاقه من به شما و دوستدارانتان، براى چشمداشتى دنيوى نيست. به خدا سوگند كه من، دشمن شما را دشمن مى‏دارم و از او بيزارم، و به خدا سوگند كه اين نفرت و بيزارى من از او، به خاطر اين نيست كه ميان من و او، خونخواهى (پدركشتگى) است. به خدا سوگند كه من، حلال شما را حلال و حرام شما را


زندگی بهشتیان (بر گرفته از کتاب بهشت و دوزخ)
96

نزديكى درختى رفتم كه خود، آن را نكاشته بودم و در نگهدارى‏اش نكوشيده بودم و تو آن را روزىِ من قرار دادى و مشترىِ آن را برايم فرستادى. پس با پول آن، گندمى خريدم كه خودم نكاشته بودم، و آتشى را برايم مهار ساختى و من از آن گندم، نانى پختم و اشتهاى خوردنش را در من نهادى تا با خوردنش بر طاعت تو توانا شوم. پس ستايش، تو را» و سپس گريست.
داوود به سليمان گفت: پسرم ! برخيز تا برويم، كه من هرگز بنده‏اى سپاس‏گزارتر از اين نديده‏ام.
درود خدا بر او و بر آن دو باد !۱

1.. إِنَّ داوُودَ النَّبِيَّ عليه‏السلام قالَ : يا رَبِّ أَخبِرنِي بِقَرِينِي فِي الجَنَّةِ وَنَظِيرِي فِي مَنازِلي ، فَأَوحَى اللّه‏ُ تَبارَكَ وَتَعالى إِلَيهِ أَنَّ ذلِكَ مَتّى أَبا يُونُسَ ، قالَ : فَاستَأذَنَ اللّه‏َ فِي زِيارَتِهِ فَأَذِنَ لَهُ ، فَخَرَجَ هُوَ وَسُلَيمانُ ابنُهُ حَتّى أَتَيا مَوضِعَهُ ، فَإِذا هُما بِبَيتٍ مِن سَعَفٍ ، فَقِيلَ لَهُما : هُوَ فِي السُّوقِ ، فَسَأَلا عَنهُ ، فَقِيلَ لَهُما : اُطلُباهُ فِي الحَطَّابِينَ ، فَسَأَلا عَنهُ ، فَقالَ لَهُما جَماعَةٌ مِنَ النّاسِ : نَنتَظِرُهُ الآنَ حَتّى يَجِيءَ ، فَجَلَسا يَنتَظِرانِهِ إِذ أَقبَلَ وَعَلى رَأسِهِ وِقرٌ مِن حَطَبٍ ، فَقامَ إِلَيهِ النّاسُ فَأَلقى عَنهُ الحَطَبَ ، فَحَمِدَ اللّه‏َ وَقالَ : مَن يَشتَرِي طَيِّبا بِطَيِّبٍ ، فَساوَمَهُ واحِدٌ وَزادَهُ آخَرُ حَتّى باعَهُ مِن بَعضِهِم .
قالَ : فَسَلَّما عَلَيهِ ، فَقالَ : اِنطَلِقا بِنا إِلى المَنزِلِ وَاشتَرى طَعاما بِما كانَ مَعَهُ ، ثُمَّ طَحَنَهُ وَعَجَنَهُ فِي نَقِيرٍ لَهُ ، ثُمَّ أَجَّجَ نارا وَأَوقَدَها ، ثُمَّ جَعَلَ العَجِينَ فِي تِلكَ النّارِ وَجَلَسَ مَعَهُما يَتَحَدَّثُ .
ثُمَّ قالَ وَقَد نَضِجَت خَبِيزَتُهُ فَوَضَعَها فِي النَّقِيرِ فَلَفَّها وَذَرَّ عَلَيها مِلحا ووَضَعَ إِلى جَنبِهِ مِطهَرَةَ مَلِئٍ ماءً ، وَجَلَسَ عَلى رُكبَتَيهِ فَأَخَذَ لُقمَةً ، فَلَمّا رَفَعَها إِلى فِيهِ قالَ : بِسمِ اللّه‏ِ ، فَلَمّا ازدَرَدَها قالَ : الحَمدُ للّه‏ِِ ، ثُمَّ فَعَلَ ذلِكَ بِأُخرى وَأُخرى ، ثُمَّ أَخَذَ الماءَ فَشَرِبَ مِنهُ ، فَذَكَرَ اسمَ اللّه‏ِ ، فَلَمّا وَضَعَهُ قالَ : الحَمدُ للّه‏ِِ يا رَبِّ ، مَن ذَا الَّذِي أَنعَمتَ عَلَيهِ وَأَولَيتَهُ مِثلَ ما أَولَيتَنِي ، قَد صَحَّحتَ بَصَرِي وَسَمعِي وَبَدَنِي وَقَوَّيتَنِي حَتّى ذَهَبتُ إِلى شَجَرٍ لَم أَغرِسهُ وَلَم أَهتَمَّ لِحِفظِهِ ، جَعَلتَهُ لِي رِزقا ، وَسُقتَ لِي مَن اشتَراهُ مِنِّي ، فَاشتَرَيتُ بِثَمَنِهِ طَعاما لَم أَزرَعْهُ ، وَسَخَّرتَ لِيَ النّارَ فَأَنضَجَتْهُ ، وَجَعَلْتَنِي آكِلَهُ بِشَهوَةٍ أَقوى بِها عَلى طاعَتِكَ ؛ فَلَكَ الحَمدُ ، قالَ : ثُمَّ بَكى ، فَقالَ داوودُ لِسُلَيمانَ : يا بُنَيَّ قُم فَانصَرِف بِنا ، فَإِنِّي لَم أَرَ عَبدا قَطُّ أَشكَرَ للّه‏ِِ مِن هذا . صَلَّى اللّه‏ُ عَلَيهِ وَعَلَيهِما تنبيه الخواطر : ج ۱ ص ۱۸ .

  • نام منبع :
    زندگی بهشتیان (بر گرفته از کتاب بهشت و دوزخ)
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری؛ تلخیص: مرتضي خوش نصيب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 8003
صفحه از 111
پرینت  ارسال به