۱۲۴.المستدرك على الصحيحينـ به نقل از اَنَس ـ: مرد سياهپوستى نزد پيامبر صلىاللهعليهوآله آمد و گفت: اى پيامبر خدا ! من مردى سياه، بدبو، زشترو و نادار هستم. اگر با اينان بجنگم تا كشته شوم، جايگاهم كجاست؟
فرمود: «بهشت». آن مرد جنگيد تا كشته شد. پيامبر صلىاللهعليهوآله به بالينش آمد و فرمود: «خدا روى تو را سفيد، و بويت را خوش گردانيد و دارايى بسيار به تو داد !» و در باره او يا ديگرى فرمود: «همسر حور العينِ او را ديدم كه رداى پشمىِ او را در آورد و ميان او و ردايش وارد شد».۱
۱۲۵.امام صادق عليهالسلام: داوودِ پيامبر عليهالسلام گفت: پروردگارا ! مرا از همنشينم در بهشت و همتايم در جايگاههاى بهشتىام آگاه فرما.
خداى بزرگ و والا، به او وحى فرمود كه: او متّى پدر يونس است.
پس داوود از خداوند، اجازه خواست كه به ديدن او برود و خدا به او اجازه داد. داوود همراه پسرش سليمان رفت تا به محلّ