پيشگفتار
«وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَآءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا بَطِلاً ذَ لِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ * أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّلِحَتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِى الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ».۱
انديشه خداجويان ژرفنگر هرگز بر نمىتابد كه چرخش آفرينش را با آن دقت و عظمت وصف ناشدنى بر مدار عبث گرايى و بيهودگى ببينند. آنان كه از اين منظر به جهان مىنگرند هماره بر آناند تا جايگاه و نقش و رسالت خويش را در گردونه هدفمند هستى بيابند. راهى كه در اقيانوس خلقت، زورق جان آدمى را به ساحل نجات و رستگارى مىرساند. همان مقصدِ مقصود كه در آموزههاى وحيانى، آن را بهشت ناميدهاند. منزلگاه كسانى كه هدفمندى نظام آفرينش را باور داشته و در عمل، به آن پاىبنداند. در مقابل، آنان كه از جهان جز لهو و لعب و خوشگذرانى هيچ نمى شناسند و جز