129
زندگی دوزخیان(برگرفته از کتاب بهشت و دوزخ)

وليد گفت: قريش خوب مى‏دانند كه من ثروتمندترين مرد قريش هستم.
ابو جهل گفت: پس در باره او چيزى بگو كه قومت بدانند تو منكر او هستى يا او را خوش نمى‏دارى.
وليد گفت: چه بگويم؟ به خدا سوگند، در ميان شما هيچ كس نيست كه به اندازه من شعر بشناسد و به رجز و قصيده و اشعار جنّيان، آگاه‏تر از من باشد. به خدا سوگند كه آنچه او مى‏گويد، به هيچ يك از اينها نمى‏ماند. به خدا سوگند، سخن او، حلاوت و زيبايى خاصّى دارد و [چون درختى است كه] شاخه‏هايش پر از ميوه است و ريشه‏اش شاداب. بالاتر از هر سخنى است و بالاتر از آن وجود ندارد، و آنچه را پايين‏تر از آن است، خُرد مى‏كند.
ابو جهل گفت: قومت از تو راضى نمى‏شوند، تا آن كه در باره او چيزى بگويى.
وليد گفت: پس بگذار تا بينديشم. و چون انديشيد، گفت: سخنان او جادوست و تأثيرى متفاوت با ديگر جادوها دارد.
پس، اين آيه نازل شد: «مرا با آن كه [او را] تنها آفريدم وا گذار...».۱

1.. إِنَّ الوَليدَ بنَ المُغيرَةِ جاءَ إِلَى النَّبِيِّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فَقَرَأَ عَلَيهِ القُرآنَ ، فَكَأَنَّهُ رَقَّ لَهُ ، فَبَلَغَ ذلِكَ أَبا جَهلٍ فَأَتاهُ ، فَقالَ : يا عَم ، إِنَّ قَومَكَ يَرَونَ أَن يَجمَعوا لَكَ مالاً . قال : لِمَ ؟ قال : لِيُعطوكَهُ ؛ فَإنَّكَ أَتَيتَ مُحَمَّدا لِتَعرِضَ لِما قِبَلَهُ . قالَ : قَد عَلِمَت قُرَيشٌ أَنّي مِن أَكثَرِها مالاً ! قالَ : فَقُل فيهِ قَولاً يَبلُغُ قَومَكَ أَنَّكَ مُنكِرٌ لَهُ أَو أنَّكَ كارِهٌ لَهُ . قالَ : وَماذا أَقولُ ؟ فَوَاللّه‏ِ ما فيكُم رَجُلٌ أَعلَمُ بِالأَشعارِ مِنّي ، وَلا أَعلَمُ بِرَجزٍ وَلا بِقَصيدَةٍ مِنّي ، وَلا بِأَشعارِ الجِنِّ ، وَاللّه‏ِ ! ما يُشبِهُ الّذي يَقولُ شَيئا مِن هذا . وَوَاللّه‏ِ ! إِنَّ لِقَولِهِ الَّذي يَقولُ حَلاوَةً ، وَإِنَّ عَلَيهِ لَطَلاوَةً ، وَإنَّهُ لَمُثمِرٌ أَعلاهُ ، مُغدِقٌ أَسفَلُهُ ، وَإِنَّهُ لَيَعلو وَما يُعلى ، وَإِنَّهُ لَيَحطِمُ ما تَحتَهُ . قالَ : لايَرضى عَنكَ قَومُكَ حَتّى تَقُولَ فيهِ . قالَ فَدَعني حَتّى أُفَكِّرَ . فَلَمّا فَكَّرَ قالَ : هذا سِحرٌ يُؤثَرُ يَأثُرُهُ عَن غَيرِهِ . فَنَزَلَت «ذَرنِى وَ مَن خَلَقتُ وَحِيدًا» المستدرك على الصّحيحين : ج ۲ ص ۵۵۰ ح ۳۸۷۲ .


زندگی دوزخیان(برگرفته از کتاب بهشت و دوزخ)
128

نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ * وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ * فِى جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدِ.۱

بريده باد دو دست بو لهب و مرگش باد ! دارايى او و آنچه اندوخت، سودش نكرد. به زودى در آتش پُر زبانه در مى‏آيد. و زنش، آن هيمه‏كش [آتش‏افروز]، بر گردنش طنابى از ليف خرماست».

حديث

۱۶۶.امام صادق عليه‏السلام: هر گاه سوره «تبّت يدا ابى لهب و تبّ» را خوانديد، بر ابو لهب نفرين فرستيد؛ زيرا او از تكذيب كنندگانى بود كه پيامبر و آنچه را او از نزد خداى عز و جل آورد، تكذيب مى‏كرد.۲

۱۳ / ۵

وليد بن مغيره

۱۶۷.المستدرك على الصحيحينـ به نقل از ابن عبّاس ـ: وليد بن مغيره نزد پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آمد. ايشان برايش قرآن خواند. گويا تحت تأثير قرار گرفت. خبر به ابو جهل رسيد. نزد وليد آمد و گفت: عمو جان! قومت در نظر دارند برايت مالى جمع كنند.
وليد گفت: چرا؟
ابو جهل گفت: تا به تو بدهند ؛ چون تو نزد محمّد رفته‏اى تا از جانب او به نوايى برسى.

1.. مسد : آيه ۱ ـ ۵ .

2.. إِذا قَرَأَتُم : «تَبَّت يَدَا أَبِى لَهَبٍ وَ تَبَّ» فَادعوا عَلى أَبي لَهَبٍ ؛ فَإِنَّهُ كانَ مِنَ المُكَذِّبينَ الَّذينَ يُكَذِّبونَ بِالنَّبِيِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وَما جاءَ بِهِ مِن عِندِ اللّه‏ِ عز و جل (ثواب الأعمال : ص ۱۵۵ ح ۱) .

  • نام منبع :
    زندگی دوزخیان(برگرفته از کتاب بهشت و دوزخ)
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری؛ تلخیص: مرتضی خوش نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 10232
صفحه از 141
پرینت  ارسال به