مهدویت و غیبت و رجعت نزدشان رواج یافت.۱ این باور دربارهٔ دو امام زیدی دیگر که پس از قیام کشته شدند، تکرار شد و برخی زیدیان، بهویژه در خراسان (طالقان)، تا سدهٔ چهارم منتظر ظهور امام غایب بودند.۲
امروزه زیدیان به امام غایب و ظهور مهدی باور ندارند و هر فردی را امام بدانند، قائم به امر امامت میخوانند. به بیان دیگر آنان منتظر شخص خاصی نیستند و در هر عصری امام معاصرشان را مهدیای میپندارند که قصد هدایت دارد و سایهٔ عدالت را بر زمین میگسترد.۳ باآنکه مهدویت از باورهای ریشهدار زیدیه است، به نظر میرسد بزرگان و نویسندگان زیدی از سدهٔ سوم به بعد این اندیشه را رها کردند و دیگر کتاب یا اثر مستقلی دربارهٔ مهدویت پدید نیاوردند.
ب) خلفا و صحابه
شیعیان همواره در برابر صحابه و سه خلیفهٔ پیش از امام علی علیه السلام موضعهایی میگرفتند که مرزهای اعتقادی میان شیعه و غیر شیعه را مشخص میکرد. به طور کلی نگاه شیعیان به آنان چنین بود که آنان حق علی علیه السلام و خاندانش را غصب کردهاند. ازاینرو میتوان گفت میزان دوستی با این افراد یا دوری از آنها عامل نزدیکی یا دوری فرقههای شیعی نسبت به اهل سنت بوده است. بتریان که بیش از دیگر فرقههای زیدی به اهل سنت نزدیکی داشتند، دو خلیفهٔ نخست را پذیرفته و دربارهٔ عثمان سکوت کرده بودند. بههرروی موضعگیری زیدیان در برابر خلفا و صحابه همواره یکسان نبوده و دچار تحولاتی شده است.
خلفا
از نخستین روزهای شکلگیری فرقههای زیدی دو دیدگاه مخالف دربارهٔ خلفا در میان ایشان وجود داشت. پیشتر اشاره شد که جارودیه برخلاف بتریه به رد و شتم خلفا