است، یا شاید موضوع کتاب ابوروق به مباحث امامی مرتبط نبوده است. ضعیفترین احتمال این است که بگوییم وی بر مذهب نزدیک به امامیه نبوده است؛ زیرا ابوروق که به ولایت اهلبیت اعتقاد داشته و کتابی هم در تفسیر داشته که موضوعی عمومی است، به احتمال زیاد از شیعیان نزدیک به امامیه بوده است.
از پسِ این احتمالات تنها میتوان گفت نجاشی و طوسی در ذکر اسامی راویان و نویسندگان شیعی استقصای کاملی نداشتهاند و برخی از آنها در ورای قرون جا مانده و معرفی نشدهاند.
بههرروی علامه حلی با افزودن اطلاعات و گاه داوریهای ابنعقده به کتابش سبب شده دادههای سودمند و مفیدی دربارهٔ راویان زنده شود و بخش اندکی از میراث رجالی ابنعقده به ما برسد. به نظر میرسد علامه حلی چون به فساد مذهب ابنعقده آگاه بود و پیش از او هم بزرگانی چون نجاشی و طوسی کمتر مطلبی از کتاب او به صراحت نقل و یاد کرده بودند، معمولاً پس از هر نقل از ابنعقده تکرار میکند که به این منبع اعتماد تام ندارد تا راه اشکال بر وی بسته باشد. گویا او میخواهد عملِ بیسابقهٔ خود را در استفادهٔ مستقیم و فراوان از رجال ابنعقده توجیه کند. برای نمونه او پس از نقل ابنعقده از ابننمیر که گفته است: «جمیل بن عبداللّٰه بن نافع را دیدم؛ او و پدرش ثقه هستند»، میافزاید: «وهذه الروایة لا تقتضی عندی التعدیل، لکنها من المرجحات».۱ بدین ترتیب علامه بهصراحت اعلام میکند که اقوال و داوریهای ابنعقده را بیشتر به دیدهٔ مرجحات مینگرد.
بااینحال نقلیات فراوان علامه حلی از ابنعقده تا حد زیادی در ترسیم شاکلهٔ کتاب رجال ابنعقده مؤثر است. برای نمونه میتوان به نوع چینش و محتوای کتاب بیشتر پی برد. از نقلقولهای علامه حلی برمیآید که سبک نگارشی و چینشی راویان امام صادق علیه السلام در کتاب وی اگرچه به صورت طبقات بوده و حتی تاریخ درگذشتها را نیز داشته است، اما کاملاً نقلی و به شیوهٔ کتابهای رجالی همروزگار ابنعقده بوده