رجالی و حدیثشناسی بر آنها نظارت کند. زیدیه در ابتدای شکلگیری و تا چندین دهه بعد اساساً فرقهای سیاسی بود که با حرکتها و جنبشهای سیاسی مدتی رواج و گسترش مییافت و سپس فروکش میکرد و به محافل زیرزمینی محدود میشد.
حتی در زیدی بودن بسیاری از راویان و محدثان اختلاف است و بسیاری از پیروان این مذهب از بیان آشکار باورهایشان خودداری میکردند؛ زیرا ماهیت باور و اعتقاد آنها مخالفت با حکومت وقت بود و فتنهگری محسوب میشد. بزرگان و رهبران قیامگر زیدی نیز خودشان را موظف میدانستند پس از شکستها اسامی یاران و همراهان خود را نابود کنند. گفته شده است در نبرد نفس زکیه پس از اینکه روشن شد طرف زیدی رو به هزیمت میرود، یکی از رهبران سپاهش به سرعت به مدینه بازگشت و دفتری را که نام پیروان محمد در آن بود آتش زد.۱ منصور عباسی نیز بهسختی در پی نام و مشخصات یاران و باورمندان به شورش و قیام در برابر حکومت بود و وقتی که به نام آنها دست مییافت خانه و دودمانشان را به باد میداد؛۲ ازاینرو بسیاری از پیروان زیدیان یا حسنیان پس از دستگیری از زیدیه اعلام برائت میکردند و منکر همکاری با این گروه میشدند.
با این شرایط مجالس حدیثگویی و مجامع حدیثی زیدیه آرامشی نداشت تا آنان بتوانند برای ارزیابی اخبارشان ملاکهای سنجش و کتابهای متقن تدوین کنند. ازاینرو راویان زیدی، و بهویژه بتریان که به اعتقادات اهل سنت نزدیکتر بودند، در کتابها و روایاتشان خود را محدود به هیچ قید و بندی برای چگونگی نقل حدیث نمیدیدند. این اباحیگری در اخذ حدیث وقتی بیشتر سبب ضعف روایاتشان میشود که راوی نیز متهم به جعل، حدیثسازی یا کذب باشد. برای نمونه دربارهٔ عمرو بن خالد واسطی گفته شده او از ادویهفروشان کاغذهایی میخرید و از روی آنها حدیث میگفت.۳