475
زیدیه و حدیث امامیه

کسانی که از آنها حدیث ابن‌عقده را نقل می‌کنیم، ذکر نکرده است».۱

شاید همین استقبال نکردن محدثان بعدی از تفسیر ابن‌عقده سبب شد که روایات تفسیری ابوالجارود در تفاسیر کم‌کم بدون سند رایج شوند؛ اما محدثانی که به اسناد و رجال روایات اهمیت می‌دادند با بی‌توجهی به روایات تفسیری ابن‌عقده مانع گسترش و شیوع روایات ابوالجارود با سند خاص ابن‌عقده شدند. از‌این‌رو ابن‌عقده که در کتاب‌های رجال خود طرقش به تفسیر ابوالجارود را منعکس کرده، و به تبع او دو فهرست‌نگار امامی یعنی نجاشی و طوسی، از این طرق یاد کرده‌اند. پس می‌توان گفت کاربرد اسناد خاص ابن‌عقده به تفسیر ابوالجارود منحصر در تفسیرش باقی ماند و چون تفسیر او رواجی نیافت، روایات تفسیری ابوالجارود با سند ابن‌عقده نیز در کتاب‌ها چندان رایج نشد.

چون ابن‌عقده و ابوالجارود هر دو از اهالی کوفه و قبیلهٔ همدان هستند و ابن‌نمیر (۲۳۴ق)، استاد باواسطهٔ ابن‌عقده، نیز از تیرهٔ خارف قبیله همدان (همان تیره و قبیلهٔ ابوالجارود) بوده است،۲ باید نقش هم‌قبیلگی را در انتقال میراث حدیثی نخستین مهم قلمداد کرد. بررسی تفاسیر موجود قرن چهارم به‌بعد نکات جدیدی را دربارهٔ تفسیر ابوالجارود روشن می‌کند.

تفسیر ابوالجارود در تفاسیر امامی

برای دستیابی به اسناد و روایات ابوالجارود از تفسیر تبیان طوسی آغاز می‌کنیم تا با مقایسهٔ محتویات آن با تفاسیر امامی پیشین، به میزان رواج آن در سده‌های سوم، چهارم و پنجم پی ببریم.

یک. تبیان طوسی

به نظر می‌رسد طوسی (۴۶۱ق) به تفسیر ابوالجارود از امام باقر علیه السلام دسترسی و احاطه

1.. نجاشی، الرجال، ص۹۵. قضاوت نجاشی درست می‌نماید؛ زیرا طوسی هم به تفسیر وی اشاره‌ای نكرده است؛ ر.ک: الفهرست، ص۷۴.

2.. عجلی، معرفة الثقات، ج۱، ص۲۰۲.


زیدیه و حدیث امامیه
474

خود در سعد السعود، برای تفسیر امام باقر علیه السلام سند ارائه نمی‌دهد و از ابوالجارود نیز یاد نمی‌کند؛ با‌این‌حال مدرسی طباطبایی بر آن است که ابن‌طاووس نسخه‌ای دست‌نخورده از شکل اصلی تفسیر ابوالجارود از امام باقر علیه السلام را در قرن هفتم در دست داشته است.۱ وی برای این ادعای خود دلیلی ارائه نکرده است و مشخص نیست با چه قرینه‌ای به این نتیجه رسیده است.

ماهرار جرار ۳۷۹ روایت تفسیری ابوالجارود را شمارش کرده است۲ و بر آن است که آنچه ابوالجارود داشته، کتاب یا اثر مستقلی نبوده است؛ بلکه مجموعه روایاتی بوده که او در خاطر داشته و برای شاگردانش املا کرده است.۳ این تحلیل که ابوالجارود نگاشته‌ای نداشته با وضعیت جسمی وی هماهنگ‌تر است؛ زیرا بعید است او که نابینا بوده، شخصاً کتابی نوشته باشد.

در فصل سوم به شمار اندک روایات تفسیری ابوالجارود در منابع اولیهٔ امامی و حتی زیدی اشاره کردیم. به نظر می‌رسد این تفسیر در سال‌های پس از قرن سوم رواج و گسترش یافته است. ماهر جرار بر آن است که اساساً ابن‌عقده (۳۳۳ق) گسترش‌دهندهٔ این روایات بوده و از ابتدای قرن چهارم (۲۵ سال نخست قرن) همهٔ نقل‌های مختلف روایات تفسیری ابوالجارود را گرد آورده، تنظیم کرده و سبب رواج آنها و نقل بیشترشان در منابع تفسیری شده است. وی بر آن است که مثال بارز رواج آن در قرن چهارم، قمی، صاحب تفسیر، است که شاگردش روایاتی را از ابن‌عقده برگرفته و به تفسیر استاد افزوده است.۴ تحلیل ماهر جرار را می‌توان پذیرفت؛ زیرا قراینی در تأیید آن یافت می‌شود؛ به‌خصوص که ابن‌عقده خود دارای تفسیر بزرگی بوده که نجاشی (۴۵۰ق) آن را دیده و دربارهٔ آن گفته است: «این کتاب نیکو را هیچ یک از

1.. ر.ک: مدرسی طباطبایی، همان، ص۱۷۰.

2.. ماهر جرار، «تفسیر ابوالجارود زیاد بن منذر»، آینهٔ پژوهش، ش۹۵، ۱۳۸۴ش، ص۲۶. هرچند به نظر می‌رسد این رقم بیش از اینهاست؛ زیرا جرار خود بارها تاكید كرده که به همهٔ منابع دسترسی نداشته است؛ به نظر می‌رسد وی حداقل چند منبع مهم مثل تفسیر ابن‌ابی‌حاتم رازی را ندیده است.

3.. همان، ص۲۷.

4.. برای تفصیل كامل مطلب ر.ک: ماهر جرار، همان، صص۲۳-۲۷.

  • نام منبع :
    زیدیه و حدیث امامیه
    سایر پدیدآورندگان :
    اعظم فرجامي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 49345
صفحه از 575
پرینت  ارسال به